سنجش

/sanjeS/

    assay
    evaluation
    examination
    measure
    measurement
    test
    trial
    mensuration
    weighing
    deliberation
    comparison

فارسی به انگلیسی

سنجش استطاعت مالی
means test

سنجش افکار عمومی
poll

سنجش پدیده های اقتصادی
econometrics

سنجش پذیر
appreciable, measurable, mensurable, quantitative, testable, commensurable

سنجش جسته و گریخته
spot-check

سنجش گر
meter _, meter, metre, critic, prudent

سنجش ناپذیر
unfathomable

مترادف ها

comparison (اسم)
تطبیق، مقایسه، تشبیه، مقابله، سنجش، برابری، مطابقت، همسنجی

consideration (اسم)
توجه، رسیدگی، مراعات، ملاحظه، سنجش

deliberation (اسم)
مشورت، تامل، اندیشه، خیال، غور، شور، بررسی، سنجش

evaluation (اسم)
ارزیابی، سنجش

measurement (اسم)
اندازه، سنجش، اندازه گیری

پیشنهاد کاربران

Measurement
عقائد دیگران را با رفتار خودشان سنجش میکنن و"تهمت" میزنن!
سنجش و سنجیدن عربی شدهٔ سنگِش و سنگیدن است. واژه های سنگین، گران سنگ، سبک سنگ و . . . نشان از این واقعیت دارد که پیشتر برای وزن کردن از سنگ استفاده می کردند و روی ترازو سنگ می گذاشتند.
درک کردن یادانستن یه موضوع
اندازه گیری، پیمایش، تخمین، توزین، سنجیدن، قیاس، مقابله، مقایسه، ارزیابی
کلمه ی "سنجش "از دو قسمت تشکیل شده است . قسمت :
"سنج"که بن مضارع هست. وقسمت * - ش* که یعنی یدن
براهمین سنجش یعنی سنجیدن .
ارزیابی
اندازه گیری، پیمایش، تخمین، توزین، سنجیدن، قیاس، مقابله، مقایسه، ارزیابی.

بپرس