سنجاق

/sanjAq/

    clip
    pin

فارسی به انگلیسی

سنجاق باشگاه خود را به نشان نامزدی به دختر دادن
pin

سنجاق بزرگ سینه
brooch

سنجاق را باز کردن
unclasp

سنجاق زدن
to secure by a pin, to pin together, to pin up

سنجاق زلف
hair-pin

سنجاق سر
bobby pin

سنجاق سینه
pin

سنجاق قفلی
safety pin, safety-pin

سنجاق گیر
pincushion, pin-cushion

سنجاق گیسو
pin

سنجاق مو
hairpin

سنجاق موی زن ها
barrette

سنجاق کراوات
stickpin, brooch

سنجاق یقه
stickpin

مترادف ها

pin (اسم)
گیره، سنجاق، گیره کاغذ، دستگیره در، میخ، میخچه، پایه سنجاقی، میله برامدگی، میله بازی بولینگ، میخ کوچک ساعت، گیره سر، گیره لباس، میله چوبی

ouch (اسم)
جواهر، سنجاق، سنجاق قفلی، جای نگین

brooch (اسم)
سوراخ کن، گل سینه، سنجاق کراوات، سنجاق سینه، سنجاق، سنجاق مدال و زینت الات زنانه

پیشنهاد کاربران

در ترکی نیش زدن مار به جهت حرکت تکانه ای مار برای نیش زدن از کلمه چالدی از مصدر چالماق به معنی زدن است ، استفاده می شود اما برای نیش زدن زنبور و عقرب که با فرو بردن نیش انتهای دم خود عمل نیش زدن صورت می
...
[مشاهده متن کامل]
گیرد از کلمه سانجادی از مصدر سانجاماق به معنی فرو بردن وسیله تیز ، استفاده می شود. سنجاق از مصدر سانجاماق می باشد

سنجاق معرب واژه سنجک در پارسی میانه است و ریشه بیگانه ندارد.
سنجاق:سَگَک، چفتینه، چِفت بند مویا پوشاک
برای استفاده از فرهنگ لغات اول احترام بگذارید و اصول فرهنگی را رعایت کنید نیازی به اهانت نیست، دوم اینکه زبان شناسان باید نظر بدهند، فرهنگ عامه کافی نیست
لزومی ندارد در فرهنگ نامه هم به یکدیگر اهانت کنیم، در واقع برای ارتقای فرهنگ باید خودسازی کرد، ضمنا زبان شناسان و متخصصان این امر باید نظر بدهند تایید یا تکذیب کنند
واژه سنجاق
معادل ابجد 214
تعداد حروف 5
تلفظ sanjāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹سنجق›
مختصات ( سَ نْ ) [ تر. سنجق ] ( اِ. )
آواشناسی sanjAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
یکی از دوستان اشتباه کرده ترکی است.
سنجاق. [ س َ ] ( ترکی ، اِ ) سنجق. سنجوق. علم. درفش. رایت. ( فرهنگ فارسی معین ) . ( فرهنگ فارسی معین ) .
سنجاق. [ س َ ] ( ترکی ، اِ ) سوزنی بی سوفار با سری مدور و آن از غیر آهن کنند که قابل ارتجاع است. یک منبع فارسی وجد ندارد که این ریشه کلمه را تورکی ذکر نکرده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در فارسی هیت که فتحه و الف جای یکدیگر مینشیند ناقص الزبان . یه انگلیسرم بلد نیستید با تلفظ اصلیش تلفظ کنید مثل هندیا حرف میزنید مونگولا

سنجاق. [ س َ ] ( ترکی ، اِ ) سنجق. سنجوق. علم. درفش. رایت. ( فرهنگ فارسی معین ) . ( فرهنگ فارسی معین ) .
سنجاق. [ س َ ] ( ترکی ، اِ ) سوزنی بی سوفار با سری مدور و آن از غیر آهن کنند که قابل ارتجاع است. یک منبع فارسی وجد ندارد که این ریشه کلمه را تورکی ذکر نکرده باشد.
سنج سنجیدن سنجاق سوزن سنگ آسمان سوراخ ساییدن و . . . همه یک ریشه دارند.
واژه سنجاق ترکی نیست چون در ترکی می شود توتواینه این واژه یعنی سنجاق صد درصدر پارسی است.
بیرق و سنجق که ترکیست ( در تمام منابع ) این فارسیه که الف رو به فتحه تبدیل کرده.
سنجاق
سوزن قفلی
سانجاق ترکی شده سنجاق فارسی هست چون ترکها فتحه رو به الف تبدیل میکنند مانند آدم رو به آدام تبدیل میکنند
تلفظ درستش سانجاق است که از فعل سانجاماق وام گرفته شده، این کلمه ترکی هستش که غالبا معنی "ضمیمه کردن" رو داره، اما میتونه در جمله ای به معنای نیش زدن هم باشه که دوستان اشاره کردن
اول اینکه خودت رو جررر نده سایقی یا عذراا یا. . . که همگی یه پانترک احمق بیشتر نیستی
دوم اینکه پرچم فارسی هست
سوم اینکه ترکها لغات بیگانه رو ترکیزه میکنند به عنوان نمونه فتحه رو به الف بدل میکنند
...
[مشاهده متن کامل]

بیرق را بایراق
نماز را ناماز
بهرام را بایرام
شفق را شافاق
و. . .
چهارم اینکه بیرق معرب شده واژه فارسی بیرک و تیرک به معنی میله مرزی هست

بایراق ( بیرق ) ، سانجاق ( سنجق و سنجاق ) ، پِرچم ( کاکول )
بایراق به معنی = پرچم کامل هست
پرچم هم در ترکی هست و هم فارسی؛ در فارسی معنی درفش است ولی در ترکی به نیزه ای که برآن قسمتی نماد و سمبل باشد ( میتونید در فیلم های غولی مشاهده کنید ) که معنی کاکول میدهد
...
[مشاهده متن کامل]

سنجق و سنجاق هم معنی بنر و پرچم و جزو تقسیمات شهری محسوب میشود

کلمه سنجاق کلمه ای ترکی هست که در بالا هم نوشته اند
و سنجاقک هم از ان ساخته شده
دارا دو معنی ؛ در سنجق به معنی لوا
و سانجاق به معنی پنس و ضمیمه کردن
چیزی که نیست عقل در سر شماست
در کله عذرا مغز نیست
در دل عذرا پر عقده است
حروف گچپژ مخصوص زبان تورکی است. و در عربی و لهجه هایش ( منظور لهجه ی سی وسوم ) حروف گچپژ نیستند. حروف غین و قاف در خود عربی هست. ولی در لهجه هایش نیست.
سنجاق یا سنجق در اصل لغت تورکی میباشد
به معنی لوا و علم
تلفظ درستش سانجاق هست sAnjAk
سنجاق
سنجاق[ترکی]
ماخوذ از ترکی ( سانجمق )
معنی؛ سوزن زدن و یا ضمیمه کردن و نیش زدن
ترکی آذربایجانی sancməq
ترکی استانبولی san�ak san�mak
مثال ؛ علی بئی سیزدن ایستیه بولرم کی بو دوسیا لاری قاباخ داکی دوسیا لارا سنجاق لیا سیز
...
[مشاهده متن کامل]

معنی ؛ جناب میتوانم از شما خواهص کنم که این پرونده هارو به پرونده های قبلی ضمیمه بکنید
مثال؛ آتا مئن اوردا باغین ایچین ده اوشاق لارینان اوینیردیم آدی منی سانج دی
معنی بابا من داشتم در بوستان با دوستام بازی میکردم که زنبور نیشم زد.
در فارسی در لغت نامه عمید دهخدا و معینم اشاره شده

اسم ) [ترکی] ‹سنجق› وسیلۀ کوچک فلزی مانند سوزن که می توان با آن اشیای نازک را به هم وصل کرد.
⟨ سنجاق سر: گیره ای که زنان به مو های خود می زنند.
در لغت نامه ها هم ریشش ترکی نوشته شده.
سنجاق از سانجماق هست
سوزن در فارسی
سنجاق واژه ای ترکی است و از فعل " سانجماق " گرفته شده است .
سنجاقیدن چیزی در جایی.
تیز بست
سوزن
گیرک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس