conventionalize, institutionalization
سنتی
/sonnati/
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
ترادادی
افزون بر واژه های یادشده، می توان به جای<<سنت>> از واژه <<تراداد>> و به جای سنتی از واژه<<ترادادی>> بهره برد.ترادادی>تراداد>سنت>
دوستان برابر واژه سنتی ترادادی و کهنی و ائینی هست
سُنتی. الف. ( سُنّت + ی، یاءِ نسبت ) آنچه که مربوط به سنت و آیین است.
مثال:
موسیقی سنتی، روش من.
ب. ( عربی ) سنتِ من.
مثال:
"النِکاحُ سُنَتی، فَمَن رَغَبَ عَن سُنَتی فَلَیسَ مِنّی"* ( منبع: حدیث نبوی در اصول کافی، اثر ثقة الاسلام کلینی )
... [مشاهده متن کامل]
* ترجمه: نکاح ( ازدواج ) سنت ( روش ) من است و هر کسی از سنت من اعراض کند ( دوری جوید ) از من نیست.
مثال:
موسیقی سنتی، روش من.
ب. ( عربی ) سنتِ من.
مثال:
"النِکاحُ سُنَتی، فَمَن رَغَبَ عَن سُنَتی فَلَیسَ مِنّی"* ( منبع: حدیث نبوی در اصول کافی، اثر ثقة الاسلام کلینی )
... [مشاهده متن کامل]
* ترجمه: نکاح ( ازدواج ) سنت ( روش ) من است و هر کسی از سنت من اعراض کند ( دوری جوید ) از من نیست.