fumble (فعل)اشتباه کردن، سنبل کردن، من من کردن، لکنت زبان پیدا کردن، کورکورانه جلو رفتن، توپ را از دست دادنbungle (فعل)سرهم بندی کردن، سنبل کردن، ناشیگری، خطا کردنbotch (فعل)خراب کردن، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، از شکل انداختن