persistent (صفت)پایا، مزمن، مصر، ماندگار، مداوم، لجوج، سمج، مقاوم، ایستادگی کنندهstubborn (صفت)خیره، ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، سرکش، ستیز جو، معاند، خیره سر، کله شق، سر سخت، لجوج، سمجpertinacious (صفت)کله شق، لجوج، سمجimportunate (صفت)مزاحم، مصر، مبرم، سمج، مصدع، عاجز کننده، سماجتامیزinsisting (صفت)سمج
بد پیلهسیریشبد پیلهلهجه و گویش تهرانیسِمِجکنجکاوکنه خایه یابو=آدم بسیار سمج ( گویش تهرانی )سمج [ به فتح سین و سکون میم ] : سیاهچال ، زندان زیر زمینی . در سمج های حبس نشسته / با حلقه های بند خمیده ( مسعود سعد سلمان )جسور+ عکس و لینک