جریان، دوره، جهت، سمت، مسیر، روش، اصول، در طی، خط سیر، خط مشی، بخشی از غذا، اموزه، اموزگان
azimuth(اسم)
سمت، السمت، نقطه شمال، نقطه جنوب، ازیموت ستاره
پیشنهاد کاربران
وظیفه یا شغل محوله
پست و مقام
سِمـَت: عیب
جایگاه نمونه: پس از آنکه ده ها وزیر و سایر هموندان دستگاه دیوانسالاری وی، خیابان �داونینگ� را رها کردند از �بوریس جانسون� [بخوان: �کسخل میرزای جامعه جهانی�!]، نخست وزیر انگلیس خواسته شد تا از جایگاه ( سِمَت ) خود کناره بگیرد ( کناره گیری کند ) . برگرفته از یادداشتی در دستِ کار
سون: سو، سوی
❶ سو ( su ) ❷ رن ( ron ) مانند اپاخترن ( əpaxtəron ) : سمت شمال ❸ ور ( vər ) مانند اینور
جایگاه
ور. . . سو. . . طرف. . . .
خطاب نام و لقب که در آن مدح باشد. ( منتهی الارب ) . عنوان. سمت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : فیروزی بخشد رایت او را و گرامی دارد خطاب او را. ( تاریخ بیهقی ) . و واجب چنان کردی بلکه از فرایض نبوده که من حق خطاب وی نگاه داشتمی. ( تاریخ بیهقی ) . امیر محمود، وی را خواجه خواندی و خطاب او هم بر این جمله بود که نبشتی بدو. ( تاریخ بیهقی ) . بخط خویش چیزی بنویس و خطاب شیخی و معتمدی که دارد. ( تاریخ بیهقی ) . ... [مشاهده متن کامل]
لوا و عهد و خطاب خلیفه ٔ بغداد خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد. مسعودسعدسلمان.
رده ، شغل
جانب، جهت، سو، طرف، ناحیه، صورت، فرم، هیئت | شغل، عنوان، مقام، منصب، نشان، علامت، اثر داغ، داغ جا