سمت

/samt/

    azimuth
    job
    post
    direction
    way
    side
    orientation
    [astr.] apparent celestial longitude
    capacity
    designation
    hand

فارسی به انگلیسی

سمت الراس
zenith

سمت القدم
nadir

سمت برادری با من دارد
he is like a brother to me.

سمت پناه
leeward

سمت چپ
left-hand, left

سمت چپ کشتی
larboard

سمت چپ کشتی و هواپیما
port

سمت راست کشتی
starboard

سمت یا السمت یا سمت الراس
azimuth

مترادف ها

post (اسم)
پست، تعجیل، مسئولیت، منصب، سمت، موقعیت، مسند، مقام، شغل، چاپار، صندوق پست، بسته پستی، پستخانه، ارسال سریع، سیستم پستی، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن

side (اسم)
طرف، سمت، کناره، ضلع، سو، پهلو، جنب، جانب

direction (اسم)
طرف، مدیریت، جهت، رهبری، سمت، دستور، قانون شرع، قانون کلی، هدایت، مسیر، خط سیر، سو، اداره جهت، راه مسیر

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

route (اسم)
طرف، راه، سمت، جاده، مسیر، خط سیر، جریان معمولی

course (اسم)
جریان، دوره، جهت، سمت، مسیر، روش، اصول، در طی، خط سیر، خط مشی، بخشی از غذا، اموزه، اموزگان

azimuth (اسم)
سمت، السمت، نقطه شمال، نقطه جنوب، ازیموت ستاره

پیشنهاد کاربران

در پارسی میانه واژه ی آلَگ ālag معنای طرف، سمت و جهت، می داده و در متونی چون بندهش، شهرستان های ایران شهر و گزیده های زادسپرم فراوان بکار رفته است. به نظر بنده این واژه می تواند به مجموعه ی جایگزین های بومی برای واژگان دخیل 'طرف' 'سمت' و 'جهت' افزوده شود؛ اما فراموش نکنید که اگر ما بخواهیم این واژه را در پارسی امروزی بکار ببریم باید ان را به ریخت کنونی خود دراوریم که آلِه می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه از کاربرد آن در متن بندهش:
gayōmart pad hōy ālag ud gāw pad dašn ālag
ترجمه: گیومرت به سمت چپ و گاو به سمت راست
توجه داشته باشید که واژه ی هوی بمعنای چپ و دشن بمعنای راست بوده اند. واژه ی هویه امروزه به معنای soldering iron بکار می رود که مرکب است از هوی بمعنای سمت یا دست چپ و پسوند ه. و همچنین واژه ی دشنه امروزه بمعنای چاقو بکار می رود که مرکب است از دشن بمعنای سمت یا دست راست و پسوند ه.

رَخ، روی، کران، سو، سوی، سویه، راستا، رهسو، پهلو، کنار
وظیفه یا شغل محوله
پست و مقام
سِمـَت: عیب
جایگاه
نمونه:
پس از آنکه ده ها وزیر و سایر هموندان دستگاه دیوانسالاری وی، خیابان �داونینگ� را رها کردند از �بوریس جانسون� [بخوان: �کسخل میرزای جامعه جهانی�!]، نخست وزیر انگلیس خواسته شد تا از جایگاه ( سِمَت ) خود کناره بگیرد ( کناره گیری کند ) .
برگرفته از یادداشتی در دستِ کار
سون: سو، سوی
❶ سو ( su )
❷ رن ( ron )
مانند اپاخترن ( əpaxtəron ) : سمت شمال
❸ ور ( vər )
مانند اینور
جایگاه
ور. . . سو. . . طرف. . . .
خطاب
نام و لقب که در آن مدح باشد. ( منتهی الارب ) . عنوان. سمت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : فیروزی بخشد رایت او را و گرامی دارد خطاب او را. ( تاریخ بیهقی ) . و واجب چنان کردی بلکه از فرایض نبوده که من حق خطاب وی نگاه داشتمی. ( تاریخ بیهقی ) . امیر محمود، وی را خواجه خواندی و خطاب او هم بر این جمله بود که نبشتی بدو. ( تاریخ بیهقی ) . بخط خویش چیزی بنویس و خطاب شیخی و معتمدی که دارد. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

لوا و عهد و خطاب خلیفه ٔ بغداد
خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد.
مسعودسعدسلمان.

رده ، شغل
جانب، جهت، سو، طرف، ناحیه، صورت، فرم، هیئت | شغل، عنوان، مقام، منصب، نشان، علامت، اثر داغ، داغ جا
صِمَت شغلی

جنب، جانب، جهت، سو، طرف، ناحیه، صورت، فرم، هیئت | شغل، عنوان، مقام، منصب، نشان، علامت
پست و مقام و درجه
مقام
بدون شرح
جنب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس