سلیس

/salis/

    limpid
    liquid
    perspicuous
    silver-tongued
    fluent
    easy
    smooth

فارسی به انگلیسی

سلیس کردن
smooth

مترادف ها

eloquent (صفت)
سخنگو، سخن آرا، سلیس، فصیح، سخنور، شیوا، خوش زبان

clear (صفت)
صریح، معلوم، ظاهر، اشکار، پیدا، باصفا، طاهر، صاف، زلال، واضح، شفاف، بارز، جلی، سلیس، روان، ساطع

evident (صفت)
ظاهر، اشکار، پیدا، بدیهی، مشهود، سلیس، ساطع، مفهوم

smooth (صفت)
ساده، بی مو، ملایم، صاف، سلیس، روان، نرم، بدون اشکال، هموار، صیقلی، دلنواز، قسمت صاف هر چیز، بی تکان

glib (صفت)
لا قید، سلیس، روان، لیز، چرب زبان، زبان دار

fluent (صفت)
سلیس، روان

pellucid (صفت)
روشن، شفاف، سلیس، بلورین، حائل ماوراء

voluble (صفت)
پر حرف، سلیس، روان، چرب و نرم

پیشنهاد کاربران

سلیس: این واژه در فرهنگ های عربی نیست و از برساخته های ایرانیان از مصدر سَلُسَ و سَلِسَ به معنی رام و سر به راه بودن است. سلس له بحقه ( حقش را به آسانی به او رسانید ) ؛ السلس با تشدید سین نخست، یعنی روان شدن ادرار بی اختیار. ( فرهنگ عربی - فارسی لاروس )
...
[مشاهده متن کامل]

سلیس به معنی روان بودن نوشته ای در خواندن است؛ یعنی واژه های دشوار از نظر خواندن ( و نه درک ) ندارد. واژه هایی ندارد که خواننده نداند آنها را چگونه بخواند مانند درد کش که دُرد کش نیز خوانده می شود.
همتای پارسی این واژه: اویا uyā ( اوستایی ) .
فصیح: نوشته ای که فهمیدنش آسان است ( اگر چه واژه های دشوار از نظر خواندن در آن باشد )
بلیغ: گفتاری که برای همگان است ( نه گروه ویژه ای مانند شاعران، نویسندگان، استادان، دانشجویان و. . . ) و می تواند شنوندگان را هم از نظر زیبایی سخن و هم گیرایی با گزینش بهترین و موثرترین واژه ها و نیز آهنگ سخن و هم درک خرسند سازد.
سلیس: نوشته ای که خواندنش آسان باشد.
فصیح: نوشته ای که فهمیدنش آسان باشد اگر چه خواندنش سخت باشد.
بلیغ: سخنی که فهمیدنش برای همگان آسان باشد.

سلیس از ماده سلاسه به معنی روانی گرفته شده ، از این رو به عبارات روان و جالب نیز سلیس گفته می شود .
گویا - فصیح

بپرس