behave, comport, deport, to behave
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی
رفتار، سلوک
حرکت، رفتار، وضع، سلوک
رفتار، وضع، جهت، متکا، یاتاقان، بردباری، سلوک، طاقت، زاد و ولد، زایش، نسبت
رفتار، وضع، سلوک، اخلاق
سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی
پیشنهاد کاربران
سیر وسلوک فارسی است سُورِس و سُولقِس
راه و تجربه عرفانی
قله تجربه
القاء و الهام یا شهود قله ای و باطنی از دیدگاه بعضی از الاهیدانان و روانشناسان غربی عبارت است از احساس یا شهود یکی فرد خود بودن با دنیا و خداوند و رفع و بر طرف نمودن هرگونه احساس و فکر و خیال و توهم جدایی و انزوا. و کلید رسیدن به چنین قله شهودی را شکر گزاری و قانع بودن به قضا و قدر الاهی و سرنوشت های از پیش تعیین شده توسط وی می دانند یا می پندارند. طبق تجربیات و شهودات فردی این حقیر، احساس جدایی و غربت و خودرا در این منزل طبیعی - کیهانی غریب و تنها و منزوی پنداشتن توسط الاهی دانان و حکیمان و عارفان دینی ازقبیل قرار دادن شهر و قصر و کاخ شاه مرغان در پس کوه هشتم توسط ابن سینا و نی بریده شده مولانا از نیستان ملکوتی و قرار دادن و پنهان نمودن درگه باری تعالی در پس آخرین وادی از وادی هفتگانه توسط شیخ عطار نیشابوری و خیلی مثال های دیگر جملگی و بدون استثناء ریشه خودرا در داستان افسانه ای و تخیلی - توهمی آدم و حوای دینی دارند و نه در جای دیکر. رفیع ترین قله های تجربیات عرفانی که انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون و در طی کوه نوردی های فراوان حسی - فکری - خیالی - توهمی توانسته است به آنها برسد و دست یابد بطور خلاصه عبارت اند از :
... [مشاهده متن کامل]
الف - پیام هفت سین که در میدان های نجوم و طبیعت و کیهان شناسی به معنای سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی.
ب - پیام خویدوده ماقبل اوستایی که در دو میدان خود شناسی و انسانی شناسی خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای " خود تو ده تائی " بوده و می باشد و نه به معنای ازدواج با محارم.
پ - سَم سَرا یا چرخه و یا زنجیره تولد و مرگ افراد انسانی در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان.
ت - شناخت اصلی و محوری و مرکزی تئوری علمی مه بانگ یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و متعاقب آن چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی و متعاقب آن نو شدن های کلی و متوالی محتوای کیهان یا جهان.
تئوری های علمی از قبیل تئوری تکاملی داروین در علم زیست شناسی و تئوری کوانتمی یا مکانیک ذرات و امواج در علم فیزیک و تئوری مه بانگ در شاخه های نجوم و کیهان شناسی جملگی و بدون استثناء عظیم ترین اثبات های غیر مستقیم قدرت و علم و آگاهی بیکران خداوند متعال و موجود بودن طرح مطلق آفرینش می باشند و خود متفکرین و اندیشمندان دینی حتا نتوانسته اند که در طول خواب های شبانه یا روزانه خویش رویای چنین اثبات هایی را ببینند . تئوری تکاملی داروین و نظریه علمی مه بانگ بطور غیر مستقیم و نامرئی بزرگترین ضربه های وارده شده می باشند به دو داستان بنیادی و ستون های اصلی قصر ها و کاخ های مجلل و باشکوه ادیان توحیدی - ابراهیمی یهودیت و مسیحیت و اسلام یعنی داستان های آدم و حوا و آفرینش شش روزه جهان و آثار تخریبی این دو ضربه مهیب و سهمناک هرگز رفع و رفو نخواهد گردید و سر انجامِ هر کدام از این کاخ ها چیزی دیگری نخواهد بود غیر از ایوان مدائن و مخروبه های بجای مانده آن.
سیر به معنای حرکت و سفر می باشد و سلوک جمع سِلک به معنای راه و روش و بطور جمع یعنی راه ها و روش ها. بر اساس بینش و باور خواجه عبدالله انصاری در اثر معروف منازل السائرین هدف اصلی سیر و سلوک عرفانی دو موضوع
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
می باشد ؛ یکی سیر الی الله به معنای حرکت یا سفر بسوی خداوند و دیگری سیر فی الله به معنای حرکت و سفر بی پایان در خداوند. شیخ در آن کتاب سفر اول را پایان پذیر می نامد و پایان آن حرکت برای عارف و سالک عبارت از این شهود حقیقی است که هستی وی از هستی خداست یا به بیانی دیگر هیچ چیز دیگری غیر از خداوند متعال نه وجود دارد و نمی تواند وجود داشته باشد و آنهم به این دلیل ساده و بدیهی که حق تعالی موجودی ست لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت. سالک حقیقی پس از رسیدن به آن منزل و مقام و حال ، حیرت زده خودرا نیستی هستی نما در می باد و به مقام فنا ارتقاء می یابد و به فقر و تهی دستی خویش از هر لحاظ واقف و بیدار و آگاه می گردد و با دست خالی یا با یک کشکول یا کوله باری پر از کشف و شهودات و تجربیات مستقیم به عنوان هدیده و ارمغان بسوی خلق باز میگردد و آن هدایا را مثل نقل و نبات بین خلق الله پخش می کند و به آنان می گوید که پس از پشت سر گذاشتن منزل آخر حرکت و سفر بسوی خدا، آنگاه سفر بی پایان یا سیر فی الله آغاز میگردد و عارف حقیقی باید شناخت جزئیات را در طول این سفر به عهده علوم و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات بسپارد و خیال خود و خلق را راحت نماید و آنهم به این دلیل و علت ساده و بدیهی که شناخت ظاهر و باطن اجزای کثیر غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانیِ خداوند متعال خارج از توان معارف دینی و حکمت و عرفان دینی می باشد.
چند تا از اصول بنیادی عرفان علمی برای مقایسه با اصول و فروع عرفان دینی :
الف - کلیه افراد انسانی بدون هیچگونه استثناء و تبعیض در پیشگاه بیکران خداوند متعال بسان نقاط بی بُعد و ناچیز هندسی بطور مطلق هم ارز و هم ارزش بوده و هستند و خواهند بود و هیچ فرد انسانی چه کامل و چه فوق کامل به اندازه سر یک سوزن خیاطی و یا کوچکترین اتم ( هیدروژن ) و یا یک کوارک زیر هسته ای و یا کوتاه ترین طول موج نور نامرئی و یا به اندازه کوچکترین سیاه چاله موجود در طبیعت و کیهان یعنی به اندازه یکی از نوسانگر های هشت بُعدی زمانمکان و بیزمانی بیمکانی نسبی در ابعاد پلانک در علم فیزیک بر انسان های دیگر از هیچگونه ارجحیت و برتری برخوردار نبوده و نیست و نخواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
ب - در زمینه پدیده های دینی - اخلاقی از قبیل شفاعت و وساطت و میانجی گری کلیه افراد انسانی در ارتباط متقابل با خداوند متعال بدون هیچگونه استثناء و تبعیضی نسبت بهمدیگر بطور مطلق مستقل و بی نیاز از همدیگر بوده و هستند و خواهند بود.
پ - خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی و هرگز و هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری مورد استنطاق و مؤاخذه و بازخواست و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و جزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و مبتلا نخواهد نمود.
ت - یکی از عبارات عارفان دینی از قبیل : تا یار که را خواهد و به که میل نماید ؛ فقط در مورد یار های محدود انسانی صدق می کند و می تواند حقیقت داشته باشد و نه در مورد یار بیکران و بینهایت یعنی خداوند متعال که رحمت و عشق اش بطور مطلق یک جانبه و بدون هیچ گونه قید و شرط و استثناء و تبعیض مشمول حال کلیه اجزاء می باشند و به هیچگونه پاسخگویی از طرف اجزاء هیچگونه نیازی ندارند.
ث - عارفان دینی با کسب معرفت به اصطلاح حضوری و شهودات مستقیم باطنی که پس از تزکیه نفس و تخلیه کامل از رذائل و پر شدن و لبریز نمودن آن از فضایل حسنه و حسینه به اینکه همه چیز جلوه و تجلی و ظهور حق تعالی است، با این وجود میل ندارند که در این منزلگاه تجلیات و پیدایشات و جلوات و ظهورات اقامت گزینند بلکه حال و هوای سفر از این منزلگاه و این وادی ملک و ملکوت در سر و دل خویش می پرورانند و دوست دارند که به آن پشت کنند و حتا اگر اندکی ناچیز هم روی یکی از آیه های قرآنی یعنی الله نور سماوات و الارض در جهت درک معنای آن مکث و صبر و تامل می کردند، آنگاه شاید می توانستند که تناقض در نظر و عمل خودرا بطور حقیقی شهود نمایند. یا به بیانی دیگر اگر بر این باورند که خداوند متعال این دنیا را از خمیر مایه عشق آفریده است، پس ریشه میل و گرایش محتوای سر و دل آنان به پشت کردن به کار و هنر و خود خداوند چیست ؟ مگر خداوند متعال یا حق تعالی آنان در منزل و مکان دیگری تحت عنوان بیمکانی و یا در زمان دیگری تحت عنوان بیزمانی مسکن و ماوا گزیده است که از طریق سیر و سلوک و طی منازل به او برسند و جمال و جلال نازنین وی را رویئت و مشاهده و زیارت نمایند؟
ج - هیچ منزل و مکانی برتر و یا پست تر نسبت به منازل و مکان های قبلی و بعدی وجود ندارند بلکه فقط محتوای واحد و یگانه این وادی یا منزل یا پله و یا ایستگاه در چارچوب این مکان و بیمکانی مطلق با بعد چهارم لحظه حال یعنی نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق ( هر دو در ابعاد پلانک ) می تواند از لحاظ کیفیت و مرغوبیت در سیر نزولی و صعودی از درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار باشد. انتقال محتوای این منزل به منزلی دیگر مثل کوچ کردن یک ایل از مکان به مکانی دیگر و مثل یک کارون از یک کاروانسرا به کاروان سرای دیگر نمی باشد بلکه تحول از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر بهمراه کلیه تار و پود های خویش.
چ - عارفان و حکیمان و متکلمین و محدثین و راویان و مفسرین دینی جملگی بدون استثناء خود را تافته های جدا بافته از کل پی پندارند و هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی آنان این است که نام و نشان و اثر خودرا در رکاب نام و نشان و اثر بنیانگذار دین و مخترع یوغ سنگین یا سبک شریعت دینی که پیرو و زیر آن قرار دارند در ذهن و زبان و خط پیروان زنده نگاه دارند و از این طریق به جاودانگی نام برسند و نه درک جاودانگی زندگی و حکمت و رحمت و عشق خداوندی. و معمولا فاقد علم و آگاهی به تحریکات و وسوسه گری پرتو های نور ظلمانی آتش سوزان و میل شدید عزیزه طبیعی نام جوئی و نام آوری و شهرت طلبی در وجود فرد خویش و انبیا و اولیا می باشند.
الف - کلیه افراد انسانی بدون هیچگونه استثناء و تبعیض در پیشگاه بیکران خداوند متعال بسان نقاط بی بُعد و ناچیز هندسی بطور مطلق هم ارز و هم ارزش بوده و هستند و خواهند بود و هیچ فرد انسانی چه کامل و چه فوق کامل به اندازه سر یک سوزن خیاطی و یا کوچکترین اتم ( هیدروژن ) و یا یک کوارک زیر هسته ای و یا کوتاه ترین طول موج نور نامرئی و یا به اندازه کوچکترین سیاه چاله موجود در طبیعت و کیهان یعنی به اندازه یکی از نوسانگر های هشت بُعدی زمانمکان و بیزمانی بیمکانی نسبی در ابعاد پلانک در علم فیزیک بر انسان های دیگر از هیچگونه ارجحیت و برتری برخوردار نبوده و نیست و نخواهد بود.
... [مشاهده متن کامل]
ب - در زمینه پدیده های دینی - اخلاقی از قبیل شفاعت و وساطت و میانجی گری کلیه افراد انسانی در ارتباط متقابل با خداوند متعال بدون هیچگونه استثناء و تبعیضی نسبت بهمدیگر بطور مطلق مستقل و بی نیاز از همدیگر بوده و هستند و خواهند بود.
پ - خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی و هرگز و هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری مورد استنطاق و مؤاخذه و بازخواست و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و جزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و مبتلا نخواهد نمود.
ت - یکی از عبارات عارفان دینی از قبیل : تا یار که را خواهد و به که میل نماید ؛ فقط در مورد یار های محدود انسانی صدق می کند و می تواند حقیقت داشته باشد و نه در مورد یار بیکران و بینهایت یعنی خداوند متعال که رحمت و عشق اش بطور مطلق یک جانبه و بدون هیچ گونه قید و شرط و استثناء و تبعیض مشمول حال کلیه اجزاء می باشند و به هیچگونه پاسخگویی از طرف اجزاء هیچگونه نیازی ندارند.
ث - عارفان دینی با کسب معرفت به اصطلاح حضوری و شهودات مستقیم باطنی که پس از تزکیه نفس و تخلیه کامل از رذائل و پر شدن و لبریز نمودن آن از فضایل حسنه و حسینه به اینکه همه چیز جلوه و تجلی و ظهور حق تعالی است، با این وجود میل ندارند که در این منزلگاه تجلیات و پیدایشات و جلوات و ظهورات اقامت گزینند بلکه حال و هوای سفر از این منزلگاه و این وادی ملک و ملکوت در سر و دل خویش می پرورانند و دوست دارند که به آن پشت کنند و حتا اگر اندکی ناچیز هم روی یکی از آیه های قرآنی یعنی الله نور سماوات و الارض در جهت درک معنای آن مکث و صبر و تامل می کردند، آنگاه شاید می توانستند که تناقض در نظر و عمل خودرا بطور حقیقی شهود نمایند. یا به بیانی دیگر اگر بر این باورند که خداوند متعال این دنیا را از خمیر مایه عشق آفریده است، پس ریشه میل و گرایش محتوای سر و دل آنان به پشت کردن به کار و هنر و خود خداوند چیست ؟ مگر خداوند متعال یا حق تعالی آنان در منزل و مکان دیگری تحت عنوان بیمکانی و یا در زمان دیگری تحت عنوان بیزمانی مسکن و ماوا گزیده است که از طریق سیر و سلوک و طی منازل به او برسند و جمال و جلال نازنین وی را رویئت و مشاهده و زیارت نمایند؟
ج - هیچ منزل و مکانی برتر و یا پست تر نسبت به منازل و مکان های قبلی و بعدی وجود ندارند بلکه فقط محتوای واحد و یگانه این وادی یا منزل یا پله و یا ایستگاه در چارچوب این مکان و بیمکانی مطلق با بعد چهارم لحظه حال یعنی نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق ( هر دو در ابعاد پلانک ) می تواند از لحاظ کیفیت و مرغوبیت در سیر نزولی و صعودی از درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار باشد. انتقال محتوای این منزل به منزلی دیگر مثل کوچ کردن یک ایل از مکان به مکانی دیگر و مثل یک کارون از یک کاروانسرا به کاروان سرای دیگر نمی باشد بلکه تحول از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر بهمراه کلیه تار و پود های خویش.
چ - عارفان و حکیمان و متکلمین و محدثین و راویان و مفسرین دینی جملگی بدون استثناء خود را تافته های جدا بافته از کل پی پندارند و هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی آنان این است که نام و نشان و اثر خودرا در رکاب نام و نشان و اثر بنیانگذار دین و مخترع یوغ سنگین یا سبک شریعت دینی که پیرو و زیر آن قرار دارند در ذهن و زبان و خط پیروان زنده نگاه دارند و از این طریق به جاودانگی نام برسند و نه درک جاودانگی زندگی و حکمت و رحمت و عشق خداوندی. و معمولا فاقد علم و آگاهی به تحریکات و وسوسه گری پرتو های نور ظلمانی آتش سوزان و میل شدید عزیزه طبیعی نام جوئی و نام آوری و شهرت طلبی در وجود فرد خویش و انبیا و اولیا می باشند.
بین سلوک یا راه عارف انسانی بخصوص دینی - اسلامی تحت عنوان " سیر الی الله " بسوی رسیدن به کمال معرفت شهودی ( نه معرفت یا شناخت حصولی ) و در پایان سلوک یا راه موفق به لقاء الله و اتصال به وی و فنا و بقاء
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
یافتن در وی از یک طرف و از طرف دیگر راه و سلوک و طریق یا روش طی این راه و سفر حقیقی و واقعی توسط عارف کیهانی بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد که هردو بدون هیچ گونه اختلاف یکی خواهند بود، فرق و تمیز قائل شویم تا بیشتر از این به گمراهه هدایت نشویم. محتوای کل کیهان برابر یا مساوی به جمع ساده اجزاء نمی باشد. زیرا هرکدام از اجزاء مفید زنده بخصوص هرکدام از افراد انسانی در طول این راه و سفر در ظهورات و تجلیات متوالی خویش بهمراه عارف کیهانی دارای مراتب و درجات مختلف تکاملی فراوان بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال می باشند و در عمل ساده جمع برای محاسبه عددی کل باید در نظر گرفته شوند . لذا مقامات یا منازل و یا احوالات عارف های انسانی ممکن است گاهی صد یا هفصد یا هزار و یک و گاهی هفت و یا یکی باشند، اما مقامات و منازل و احوالات عارف کیهانی یا خضر و یا طایر قدسی یا مرغ و یا پرنده کیهانی برابر است با تعداد مراتب و درجات تکاملی خویش و هرکدام از اجزای مفید خویش در طول راه و سفر واحد و یگانه بین مبداء و معاد که برابر است با فاصله زمانی و بیزمانی سفر بین مبداء و معاد تقسیم بر طول عمر کلی محتوای کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی. اگر طول عمر کلی کیهان در طول این راه و سفر بسیار طولانی همیشه برابر با ۹۰ میلیارد سال شمسی ( نه قمری ) باشد، آنگاه تعداد مقامات و منازل و احوالات عارف کیهانی برابر خواهند بود با : ۲ ضربدر ۱۰ بتوان ۲۶ بار. و تعداد زندگی های دنیوی هرفرد انسانی و مراتب و درجات تکاملی وی در طی ظهورات و تجلیات متوالی برابر با یک هفتم ( ۱/۷ ) عدد بالا. نتیجه اینکه عارف کیهانی چیز دیگری نیست غیر از خود خداوند متعال و موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و غیر زنده چیز های دیگری نیستند غیر از اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر خود وی و نه نیستی های هستی نما. لذا عبارت دینی که خطاب به انسان گفته است که خداوند از شاهرگ گردن به تو نزدیک تر است، بطور آشکار و واضح اشتباه می باشد و حقیقت ندارد بلکه یک نوع معرفت اوهامی یعنی بریده از واقعیت عینی می باشد، زیرا هرفرد انسانی دارای ابعاد مختلفی می باشد که هرکدام از ابعاد فراوان و بیکران خداوند متعال آفریده شده اند و لذا هر موجود زنده و غیر زنده ای یک ذره بسیار ناچیز در حد یک نقطه بی بُعد هندسی از خداوند می باشد. لذا انسان هیچگونه نیازی به رجعت و بازگشت و لقاء الله و وصل شدن به خداوند متعال ندارد بلکه نیازمند شناخت مجدد خود و خداوند بهمان سان که در طول زندگی بسیار طولانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی قبل از آغاز سفر مقطعی و نزولی و صعودی در نظام احسن آفرینش مبداء از آن برخوردار بوده است و این راه و سفر کلی، واحد و یگانه می باشد و به خود خداوند به عنوان کل کیهانی تعلق دارد و اعضاء یا اجزاء مفید هم جاودانه همراه وی. این رفت و آمد خداوندی از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان ( در هرکدام از محتوای کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و همسان و برابر ) جاری گشته و ساری می باشد و صورت می پذیرد و نه از راه و طریقی دیگر. لذا سیر و سلوک های عارفان دینی و وادی های هفتگانه و هفت شهر عشق آنان، بدون استثناء اعتباری و تخیلی و توهمی اند و تهی از حقیقت.
اختلالی در روانشناسی
سلوک به معنی عبور از راه است ، از سوئی آمدن و از سوی دیگر خارج شدن .
سلام و کلام :
باعرض پوزش از برخی عزیز انی که اشاراتی نزدیک به معنای واژه [سلوک ] داشته اند، به رسم رسالت اندیشه و جهت [ تنقیح و اصلاح ] ناچار به نگارشی بیش شدم.
[ رهرو ] به معنای [ پرو و دنبال کننده ] می باشد که اگر در مسیر کمال [ره کمال] باشد ، میشود [ سالک ] نه [ سلوک ]
... [مشاهده متن کامل]
ودر مورد عزیز دیگری که اشاره نزدیکتر و قوی تری داشتند و فرمودند [ سیر و سفر یست ] در مسیر کمال ، باید عرض کنم
آن [ سیر سلوک ] است، پیوسته خجسته و رستگار باشیم ( نفیسی ) ✒️
باعرض پوزش از برخی عزیز انی که اشاراتی نزدیک به معنای واژه [سلوک ] داشته اند، به رسم رسالت اندیشه و جهت [ تنقیح و اصلاح ] ناچار به نگارشی بیش شدم.
[ رهرو ] به معنای [ پرو و دنبال کننده ] می باشد که اگر در مسیر کمال [ره کمال] باشد ، میشود [ سالک ] نه [ سلوک ]
... [مشاهده متن کامل]
ودر مورد عزیز دیگری که اشاره نزدیکتر و قوی تری داشتند و فرمودند [ سیر و سفر یست ] در مسیر کمال ، باید عرض کنم
آن [ سیر سلوک ] است، پیوسته خجسته و رستگار باشیم ( نفیسی ) ✒️
ره کمال
سیر و سفریست که سالک ( رهرو ) گام به گام می پیماید برای پیوستن به کمال و رسیدن به حقیقت
رهرو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)