سَلم یا سَرم ( به اوستایی: ت. ت. 'sairama' ) گرفته شده است نام یکی از سه فرزند فریدون بود که پادشاهی روم بدو رسید و رومیان گویا از تبار اویند. سرم را گاهی به سرمتی ها نسبت می دهند گویند مردمان اوستیا بازمانده سرمتی ها از تبار او هستند. سلمی ها یک تیرهٔ آریایی هستند که نام درستشان همان سرم ها ( سرمتی ) که در شمال قفقاز تا دریای سیاه زندگی می کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
فریدون پس از پیروزی بر ضحاک با ارنواز و شهرناز ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد به ترتیب سن: سلم، تور و ایرج. سلم و تور از یک مادر ( شهرناز ) بودند و ایرج از مادر دیگر ( ارنواز ) بود. فریدون فرمانروایی جهان را میان سه فرزند خود تقسیم کرد. روم را به سلم سپرد. پس از مدتی سلم و تور به ایرج رشک بردند و ایرج را کشتند. سال ها بعد نوهٔ ایرج یعنی منوچهر به جنگ سلم و تور رفت و هر دو را کشت.
... [مشاهده متن کامل]
فریدون پس از پیروزی بر ضحاک با ارنواز و شهرناز ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد به ترتیب سن: سلم، تور و ایرج. سلم و تور از یک مادر ( شهرناز ) بودند و ایرج از مادر دیگر ( ارنواز ) بود. فریدون فرمانروایی جهان را میان سه فرزند خود تقسیم کرد. روم را به سلم سپرد. پس از مدتی سلم و تور به ایرج رشک بردند و ایرج را کشتند. سال ها بعد نوهٔ ایرج یعنی منوچهر به جنگ سلم و تور رفت و هر دو را کشت.
سلم نام فارسی هست چون در شاهنامه آمده هست برادر ناتنی ایرج می شود از سلامت نمیاد
سُلّم=پلّه
سلم selem در زبان مغولی به معنی شمشیر
تسلیم
ولی بهتره صلح واشتی باشه
ریشه:س، ل، م که میشه سلم
ولی بهتره صلح واشتی باشه
ریشه:س، ل، م که میشه سلم
سلم:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سلم" می نویسد : ( ( سلم در پهلوی سرم sarm ، از سَئرِمه در اوستایی به یادگار مانده است . در متن ، " سلم " به نا درست با واژه ای همریخت آن در تازی در آمیخته است و یکی دانسته شده است ، فریدون انگیزه ی نهادن این نام را بر پور مِهین خویش " سلامتْ " جویی وی دانسته است . " سئرمه " در اوستا ، نام تیره ای است از آریاییان که فره وشی مردان و زنان ِ اَشْوند آن ستوده آمده است . نیبرگ ، این مردم را با سَرْمَت که در نوشته های یونانی و رومی از آن سخن رفته است ، یکی می داند . سرمت ها تیره ای ایرانی از سکایان بوده اند که در شمال دریای سیاه و جنوب روسیه ی امروزین می زیسته اند و از تیره های " اَباخْترین " ایرانی شمرده می آیند . " آسیان " یا " اوستیان " که هنوز در شمال قفقاز می زیند ، از بازماندگان آنانند . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( تویی مهترین؛ سلم نام تو باد!
به گیتی ، پراکنده کام تو باد ! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سلم" می نویسد : ( ( سلم در پهلوی سرم sarm ، از سَئرِمه در اوستایی به یادگار مانده است . در متن ، " سلم " به نا درست با واژه ای همریخت آن در تازی در آمیخته است و یکی دانسته شده است ، فریدون انگیزه ی نهادن این نام را بر پور مِهین خویش " سلامتْ " جویی وی دانسته است . " سئرمه " در اوستا ، نام تیره ای است از آریاییان که فره وشی مردان و زنان ِ اَشْوند آن ستوده آمده است . نیبرگ ، این مردم را با سَرْمَت که در نوشته های یونانی و رومی از آن سخن رفته است ، یکی می داند . سرمت ها تیره ای ایرانی از سکایان بوده اند که در شمال دریای سیاه و جنوب روسیه ی امروزین می زیسته اند و از تیره های " اَباخْترین " ایرانی شمرده می آیند . " آسیان " یا " اوستیان " که هنوز در شمال قفقاز می زیند ، از بازماندگان آنانند . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( تویی مهترین؛ سلم نام تو باد!
به گیتی ، پراکنده کام تو باد ! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 342. )
سلم به معناب سالم بمانند است اگر کسی خواست تنها این معنی را میدهد
نردبان پلکان سلمی هم گویند
بیع �سلم� : که عبارت از فروش جنسی که حاضر نیست، در برابر پول نقد می باشد.
یعنی کسی که به پول نقد نیاز دارد، جنسی را با اوصاف و مقدار معین بالای شخصی می فروشد
و تسلیم نمودن آن را به زمان آینده موکول می کند و قیمت آن را نقدًا اخذ می کند.
... [مشاهده متن کامل]
البته این نوع تعامل شروط بسیار دقیق دارد که تفصیل آن را در کتب فقه ملاحظه کرده می توانید.
یعنی کسی که به پول نقد نیاز دارد، جنسی را با اوصاف و مقدار معین بالای شخصی می فروشد
و تسلیم نمودن آن را به زمان آینده موکول می کند و قیمت آن را نقدًا اخذ می کند.
... [مشاهده متن کامل]
البته این نوع تعامل شروط بسیار دقیق دارد که تفصیل آن را در کتب فقه ملاحظه کرده می توانید.
محل سکونت طایفه اورک ایل دینارونی
سلم:[اصطلاح حقوق] بیعی که ثمن آن حال و مبیع آن مؤجل باشد.
تسلیم شدن /اگر این کلمه را با حرکات ََ ِِ
ُ. بخوانیم می شود سَلِمَ
ُ. بخوانیم می شود سَلِمَ
صلح ، آشتی، دوستی، مخالف حرب، متضاد حرب
( سِ ) سلم
سلامتی ، شادابی ، صلح با خود و دیگران
سلامتی ، شادابی ، صلح با خود و دیگران
خرید و فروش پیشکی غلّه یا چیز ذیگر که هنوز نرسیده و برداشت نشده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)