سلاخی

/sallAxi/

    carnage
    slaughter
    slaughtering
    (of animals) butchery

فارسی به انگلیسی

سلاخی کردن
slaughter

مترادف ها

butchery (اسم)
کشتارگاه، دکان قصابی، سلاخی، ادمکشی

slaughter (اسم)
خون ریزی، قتل عام، سلاخی، ذبح، کشتار فجیع

flaying (اسم)
سلاخی

پیشنهاد کاربران

یک بار سَلّاخی ببین؛ سپس سلاخی عادی میشه وآخرشه خودت هم سلاخ میشی.
فکر کنم تا حالا شدی!
اشلاتر یا اسلاتر هست که بنظر اینطور تلفظ میشه
Sloughter
پوست کنی
گربه رو سلاخی کردن، یعنی گربه رو زدن و کشتن آسیب زدن بهش : )
سلاخیدن
چجوری دلت میاد این حیوان ها رو بِسَلاخی.
از کلمات هم خانواده :
سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه

کشتار، بریدن اندام ، قصابی کردن ، مثله نمودن

بپرس