برابر پارسی ان سرنگون شدن است.
سقوط گاهی به چمِ سرنگونی یک رژیم و حکومت هم به کار میره. مانند:
سرنگونی قاجار یا رژیم فئودالی فرانسه
فروپاشیدن امپراطوری
افتادن کاسه
ریختن برگ درختان
سقوط حق: ازبین رفتن حق است اسباب سقوط حق: عوامل و موجبات از بین رفتن و زوال حق است
از سریالهای نمایش خانگی
سقوط ( پادشاه )
One of the reasons for the downfall of the Shah was that he started to misbehave with America : یکی از دلایل سقوط شاه این بود که شروع کرد با آمریکا بداخلاقی کردن.
به عربی میشه یسقط حالا نمیدونم ریشه عربی داره یا نه چه بهتر سعی کنیم به کار نبریم از این واژگان که شکل و شمایل عربی دارن و ریشه عربی دارند
فِتاد
Rise and Fall: فَراز و فِتاد
اُفت، افتش
پرتاپ شدن به پایین
زَبیهیدَن.
افتادن از ارتفاع
واژگونی/ برافتادن فلان پادشاهی
سقوط میکند
پرت میشود
یا
بر می افتد
سقوط امپراتوری رم
بر افتادن فرمانروایی رم
سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند. [اصطلاح حقوق]
پایین رفتن
افتادن
پرت شدن یا پرت کردن
سقوط= پرت شدن ییا پرت کردن
متضاد هُبوط
از بین رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)