سفید شدن


    blanch
    blench
    whiten
    to turn white or grey

فارسی به انگلیسی

سفید شدن مو
gray

مترادف ها

become white (فعل)
سفید شدن

whiten (فعل)
سفید شدن، سفید کردن

bleach (فعل)
سفید شدن، سفید کردن

turn white (فعل)
سفید شدن

blanch (فعل)
سفید شدن، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفید پوست کردن، رنگ چیزی را بردن، رنگ پریده یا سفید شدن

blench (فعل)
بر گرداندن، برگشتن، سفید شدن، رنگ خود را باختن، تاخیر کردن، جمع شدن و عقب نشینی کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس