فرومایه _بدسرشت
زان سفله حذرکن که توانگرشده باشد
زان موم بیندیش که عنبر شده باشد
زان سفله حذرکن که توانگرشده باشد
زان موم بیندیش که عنبر شده باشد
چو با سفله گویی به لطف و خوشی
فزون گرددش کبر و گردنکشی
سعدی
فزون گرددش کبر و گردنکشی
سعدی
پَست، فرومایه
سفله به معنای :
دونمایه ، ذلیل

دونمایه ، ذلیل

دُژنهاد
فرونهاد
فروخیم
فرونهاد
فروخیم
سفله :بد ذات، بد سرشت، فرومایه
بی همه چی/چیز ( فرومایه ) ( گویش تهرانی )
سفله به معنای بدسرشت - فرومایه است.
( سِ لَ ) پست، فرومایه، ناکس، پست فطرت، سعدی در حکایتی نقل می کند مردی به کرخی حکیم معروف نصیحتی اشتباهی می کند، آن مرد به کرخی می گوید:
سر سفله گرد بالش منه ـ سر مردم آزار بر سنگ به
که کرخی حکیم معروف در جواب به او می گوید:
... [مشاهده متن کامل]
جفای چنین کس نباید شنود ـ که نماند از بی قراری بر وی قنود
چه خود را قوی حال بینی و خوش ـ به شکرانه بار ضعیفان بکش
سر سفله گرد بالش منه ـ سر مردم آزار بر سنگ به
که کرخی حکیم معروف در جواب به او می گوید:
... [مشاهده متن کامل]
جفای چنین کس نباید شنود ـ که نماند از بی قراری بر وی قنود
چه خود را قوی حال بینی و خوش ـ به شکرانه بار ضعیفان بکش