سفتن


    to pierce
    bore
    boring
    perforate

فارسی به انگلیسی

سفتن با مته
bore

سفتن با هر چیز گردان
bore

مترادف ها

bore (فعل)
با مته سوراخ کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته کردن، سوراخ کردن، با مته تونل زدن، سفتن، نقب زدن، وسیله سوراخ کردن، سنبه زدن

pierce (فعل)
سوراخ کردن، سفتن، شکافتن، سپوختن، رسوخ کردن، فروکردن، خلیدن

perforate (فعل)
سوراخ کردن، سفتن، ایجاد سوراخ کردن، سنبیدن، منگنه کردن، رسوخ کردن

پیشنهاد کاربران

منبع عکس. فرهنگ عمید
سفتن
تراشیدن و صاف و یکدست کردن
این سفتن از همان سودن است و سمبیدن و سمباده نیز
باده ای دید بدان جام درافتاده
که بن جام همی سفت چو سنباده.
منوچهری.
سمباده سودنی و سمبیدنی
به به
سوراخ کردن
سُفتن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سُفتن" می نویسد : ( ( سُفتن در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است . و بن اکنون آن سُمب sumb بوده است که در پارسی " سُنْب" شده است . ) )
( ( چو ناسفته گوهر سه دخترش بود
...
[مشاهده متن کامل]

نبودش پسر دختر افسرش بود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 334. )

بپرس