سفاک

/saffAk/

    bloodthirsty
    sanguinary
    stony

مترادف ها

atrocious (صفت)
بی رحم، سفاک، با شرارت بی پایان، سبع، ژیان، ستمگر

bloodthirsty (صفت)
بی رحم، سفاک، خونخوار، خون اشام، خونریز، تشنه بخون

پیشنهاد کاربران

سفاک. [ س َ ف ْ فا ] ( ع ص ) خون ریزنده. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) . بسیار خونریز. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) : و این سعدالدین فضلی و خطی داشت اما مردی پراکنده افاک و سفاک بود. ( المضاف الی بدیعالزمان ص 10 ) . || بلیغ توانا بر سخن. ( منتهی الارب ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
مریخ سیرت . [ م ِرْ ری رَ ] ( ص مرکب ) خونریز : بر زمین زن صحبت این زاهدان جاه جوی مشتری صورت ولی مریخ سیرت در نهان . خاقانی .
مردم کش
بی رحم، خون ریز، ستمکار، ستمگر، شقی، ظالم
متخاصم، جنگجو
خونریز
خونخوار