سعی

/sa~y/

    endeavour
    effort
    application
    attempt
    bid
    diligence
    endeavor
    essay
    push
    stroke
    trial
    try
    exertion

فارسی به انگلیسی

سعی بازو
manual labour

سعی بلیغ
great effort, pains

سعی و مراقبت کردن
apply

سعی واقعی مبذول داشت
he spared no effort. he made every effort.

سعی کردن
attempt, endeavor, essay, seek, try, to endeavour, to try

مترادف ها

work (اسم)
فعل، کار، عملیات، چیز، وظیفه، سعی، ساخت، استحکامات، زحمت، شغل، زیست، کارخانه، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری

labor (اسم)
کار، رنج، کوشش، سعی، زحمت، کارگر، حزب کارگر، درد زایمان

purpose (اسم)
عمد، هدف، منظور، مقصود، مراد، نیت، قصد، سعی، عزم، غرض

effort (اسم)
تقلا، کوشش، تلاش، سعی

eagerness (اسم)
خونگرمی، خواست، سعی

endeavor (اسم)
کوشش، تلاش، سعی، جد و جهد، مجاهدت، سعی بلیغ

conation (اسم)
سعی، کوشش بدون هدف معین

پیشنهاد کاربران

تازیدهء سِ ، سیل، به لری است.
سِ کُ نگاه کن.
سی ، سیل؛سعی.
واژه سعی
معادل ابجد 140
تعداد حروف 3
تلفظ sa'y
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( سَ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی sa'y
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

سَعْی مَشْکُور
مَن کْاٰنَ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لها سَعْیَهَا وَهُو مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا، خداوند می فرماید: سعی و تلاش شما موردِ تشکّرِ من قرار خواهد گرفت، انسان چون از پاسخ دادن به نعمت های الهی و جبران آنها عاجز است، حق تعالی حداقلِ شکر که همان ذکر لسانی است بر همه تکلیف کرده است ولی خودش از انسان تشکر لسانی نمی کند، چون تشکر لسانی نشانِ عجز است؛ پس تشکر حق تعالی از انسان با فرو ریختن نعماتش بر او نمود پیدا می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

سعی میکنم از جهلم إستفاده نکنم وساکت و خاموش باقی بمانم!
تلاش واژه ترکی است چرا در بین برابرهای پارسی نوشتین؟
پشتکار
بخور تا توانی به بازوی خویش
که سعی ات بود در ترازوی خویش
سعدی
سعی :سعی معمولا در لغت عرب به معنی راه رفتن سریع است.
در توضیح بیشتر
تلاش در عربی و ترکی هست
در ترکی ؛ تعجیل در انجام کاری یا چیزی و اضطراب و نگرانی
در عربی ؛ تخریب است
در اینجا مشخص است که از تالاش ترکی هست
در برابر پارسی نوشتید تلاش که خودتونو تو تلاش نوشتید ماخوذ از ترکی و پارسی نیست
چرا که در فارسی کوشش هست
( اسم ) [ترکی] جدوجهد برای به دست آوردن چیزی؛ سعی؛ کوشش. در دهخدا و معین و عمیدم نوشته ترکی
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن دهخدا با توضیحات نوشته.
سعی و جهد از عربی
تلاشو و چابا از ترکی
کوشش از فارسی

تلاش
کوشش
جهاد کردن
اجتهاد
سعی به معنی تلاش و کوشش
تلاش کردن برای رسیدن به هدف یا منظوری
سعی
واژه پارسی اَرَبیده شده است ، شاید با واژه ی ساییدن و وارون آن آساییدن یا آسودن همریشه باشد به مینه کوشیدن ، تلاشیدن
میتوان از سِتاک " سَی " کارواژه ای نو برساخت :
سَییدَن ، سَیاندن
سَیه ، سَیا ، سَیَنده ، سَیِش و دیگر واژه های وَنداَفزوده
...
[مشاهده متن کامل]

یا به چهر کاربرد رَسمیده ( مَرسوم ) :
سَی کَردن، سَی کُننده ، سَی کرده. . .

واژه آریایی سئی که ارب آنرا سعی مینویسد در سنسکریت به شکل sayatna सयत्न به مانای کوشیدن making efforts در فرانسه به شکل essai به مانای کوشش آزمون trial attempt و در انگلیس به شکل essay به معنای انشا به کار میرود. بدینسان روشن میشود که واژگان اربی ساعی و مساعی جعلی هستند.

تلاش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس