rump
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه
کفل، سرین، کفل انسان، دنبه گوسفند، صاغری
کفل، سرین، ماهیچه سرین
سرین
پیشنهاد کاربران
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
سَر در زبان تالشی و در اکثر زبان های ایرانی به معنیه کله و بالا هست. کلمه سَرین در زبان تالشی به معنیه مکان بالا و بلند هست. و معنیه دیگش هوای خنک و دلچسبه که باز از همین بالا بودن گرفته شده چون با افزایش
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ارتفاع هوا سرد تر میشه . کلمه دیگه سَینَه هست که در اصل سَرینَه بود که به بالش گفته میشه یعنی مکانی که سر روش قرار می گیره یا چیزی که برای قرار گرفتن سر اماده شده. کلمه دیگه سَرین گاه هست که به جایگا مرتفع و دور از در و انتهای سالن در مجالس گفته میشه که افراد دارای درجه اجتماعی بالاتر در اونجا میشینن این کلمه هم از همون سَر به معنی بالا گرفته شده. استفاده شدن کلمه سُرین برای این نقطه از بدن هم یعنی قسمت بلند جایی که از راستای عمودی بدن کمی بیرون زده شده. یا اینکه ابتدا این واژه برای چهارپایان بکار گرفته شده و به دلیل افقی بودن بدن چهار پایان به معنیه جایی که در بالای بدن قرار گرفته هست و سپس برای انسان هم استفاده شده . در زبان تالشی به این ناحیه از بدن حیوانات کَفل گفته میشه که در اصل کَفاپَلَ بوده یعنی تکه یا قطعه بالایی. کَفا =بالا . پَل =تکه، قطعه . این قسمت از بدن در دامهایی که خیلی فربه نیستن به صورت دو تکه متمایز دیده میشه. که باز هم در مفهوم بالا بودن با سُرین یکی هست ولی با کلمات مختلف. اسم شهر سرعین هم در اذربایجان در اصل سَرین بوده که به معنیه جایگاه بلند و خنک هست که یادگار زمانی هست که زبان این سرزمین تالشی و تاتی بوده و با مهاجرت ترکمانان با ترکی امیخته شده. بسیاری از واژگان امروز اذربایجانی هم به وضوح ریشه هاش در این دو زبان مشهود هست. زبان شناسان عزیز برای اینکه بدونن کدوم واژه مربوط به خود زبان ترکی هست علاوه بر مقایسه با دیگر زبان های ترکی باید زبان تاتی و تالشی رو به خوبی بلد باشن . دوستان اگه به کتاب سفینه تبریز مراجعه کنن میبینن اشعاری که به زبان اصلی مردم تبریز در این کتاب ثبت شده بسیار شبیه به زبان تالشی و مخصوصا گویش عنبرانی از زبان تالشی هست.
از سرین نیست در جهان خوش تر
سال ها من بیازمودم این
تا سر من همی بود بر دوش
در دل من بود امید سرین
سوزنی سمرقندی
سال ها من بیازمودم این
تا سر من همی بود بر دوش
در دل من بود امید سرین
سوزنی سمرقندی
| چون در زیر بر است برخوابه نیز گویند. نهالی نیز خوانند و توشک و تشک ترکی است و آنچه برای راحت بازو در زیر بال و پهلو گذارند بالین خوانند زیراکه بال به معنی بازو است. ( آنندراج ) .
همچنین در ترکی به اب و خوای خنک سرین گویند و همچنین نوشیدنی های خنک.
همچنین در ترکی به اب و خوای خنک سرین گویند و همچنین نوشیدنی های خنک.
سرین به ضم س به معنای کفل یا کپل است ، باسن هم گفته می شود ، و آن بر جستگی بالای ران های آدم است که برجسته وخوش تراش و لغزنده است ، از این رو واژه سر به ضم س، برگرفته از شریدن به ضم س به معنای سر خوردن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
با افزودن ین نسبت واژه سرین را ساخته اند ، که در شعر شاعران بکار رفته است و در رقاصی از سرین و باسن برای نمایند هنر تحریک آمیز استفاده میشود، در شعر دلداده سروده ام: دست هایت ظریف، شاخه ی گل، ، ، پا بلورین، سهی وسهلایی ، ، ، چه بگویم سرین زیبا را، ، ، که تکان میدهی به رویایی ، ، ، تک و تنها روی خیابان را، ، ، دل من در پی آن به هر جایی ، ، ، ارادتمند شما بوذردشتبانی متخلص به دشتیار هروآبادی
الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.
درق ( گرمه خراسان ) . شیرین درق ( اهر ) . سرین درق. شوردرق. درین درق. درق درق. . قاف در فارسی نیست و این کلمات تورکی است.
من نمیدونم چرا رودربایستی داریم و مردمان تعارفی هستیم هاتا درفرهنگ واژگان،
ماناک سرین را کفل و ماناک کفل را سرین آورده اند ، اگه کسی بپرسد کفل و سرین چه میشه ؟هاژیده همدیگر رو نگاه میکنیم
ماناک سرین را کفل و ماناک کفل را سرین آورده اند ، اگه کسی بپرسد کفل و سرین چه میشه ؟هاژیده همدیگر رو نگاه میکنیم
سَرین= بالش - سرینم خشت و بالینم زمین است و سَرین= سردین خنک - و در پارسی د - ی جای هم نشینند چون شهریارشهردار ماده مایه پاد پای آذرآپادگان آذربایجان - ودرکهکیلویه و ممسنی هرچه د پس از آوا اید ی میشود مانند ندارم نیارم و هرجا د به ی گردید و در کنارش ی دگر بود با هم یکی شوند چون گسیل= گسید= گسی دیدار =دیار =پیدا چون سپیدی سینه دلبر دیاره و سردین اینگونه سرین -
... [مشاهده متن کامل]
سُرین = سرون و فرخچ. فرخش. پرخچ. پرخش نیز گویند و هر یک لت آنرا باسن گویند و همچنین بازو را نیز باسه و باسن و باسو باشد
... [مشاهده متن کامل]
سُرین = سرون و فرخچ. فرخش. پرخچ. پرخش نیز گویند و هر یک لت آنرا باسن گویند و همچنین بازو را نیز باسه و باسن و باسو باشد
به معنای چون یا تون خودمان
سُرین/ s�rin :کپل، کفل
مانند:. . . ، خود و قدیر را به سوی پلّه ی وردنه خزینه کشاند و سُرین را به آن گیر داد .
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند:. . . ، خود و قدیر را به سوی پلّه ی وردنه خزینه کشاند و سُرین را به آن گیر داد .
کلیدر
محمود دولت آبادی
سَرین در زبان ترکی می شود هوای خُنَک و دلاویز.
ترکیب اسم ؛ سِرین گُل
■ ریشه اسم ؛ ترکی
■ ریشه ترکیب اسم ؛ ۱ ) از seren ترکی سرن/سرین ، به معنای آرام و رونق یافته
۲ ) و از Gol ترکی گُول ، به معنای دریاچه و برکه
■ معنای اسم ؛ دریاچه آرام ، به مجاز دختر آرام
... [مشاهده متن کامل]
●متضاد اسم در ترکی ؛ Dalga
●مترادف دریا در ترکی ؛ Deniz
●هم آوای این کلمه ؛ سَرین sarin
○توضیح ؛ دوستان سِرین در ترکی یعنی سرد و سَرین در ترکی به معنی آرام و رنق یافته هست
○لذا serin با seren متفاوت است.
■ ریشه اسم ؛ ترکی
■ ریشه ترکیب اسم ؛ ۱ ) از seren ترکی سرن/سرین ، به معنای آرام و رونق یافته
۲ ) و از Gol ترکی گُول ، به معنای دریاچه و برکه
■ معنای اسم ؛ دریاچه آرام ، به مجاز دختر آرام
... [مشاهده متن کامل]
●متضاد اسم در ترکی ؛ Dalga
●مترادف دریا در ترکی ؛ Deniz
●هم آوای این کلمه ؛ سَرین sarin
○توضیح ؛ دوستان سِرین در ترکی یعنی سرد و سَرین در ترکی به معنی آرام و رنق یافته هست
○لذا serin با seren متفاوت است.
الر. . .
اندام پس ؛ سرین. دبر. ( یادداشت مؤلف ) .
تخت
سَرین ( Sərin ) در زبان ترکی به معنی خُنَک است
ران
کفل . کپل . کان . باسن . نشیمنگاه
کفلگه. [ ک َ ف َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) کفلگاه :
روباه وار برپی شیران نهند پی
تا آید از کفلگه شیران کبابشان.
خاقانی.
و رجوع به کفلگاه شود.
کفلگاه. [ ک َ ف َ ] ( اِ مرکب ) سرین. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
... [مشاهده متن کامل]
کفلگاه شیران بر آرم بداغ
ز پیه نهنگان فروزم چراغ.
نظامی.
سرین گوزن و کفلگاه گور
به پهلوی شیران درآورده زور.
نظامی.
بر کفلگاه گور شد تیرش
بوسه بر خاک داد نخجیرش.
نظامی ( هفت پیکر ص 108 ) .
روباه وار برپی شیران نهند پی
تا آید از کفلگه شیران کبابشان.
خاقانی.
و رجوع به کفلگاه شود.
کفلگاه. [ ک َ ف َ ] ( اِ مرکب ) سرین. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
... [مشاهده متن کامل]
کفلگاه شیران بر آرم بداغ
ز پیه نهنگان فروزم چراغ.
نظامی.
سرین گوزن و کفلگاه گور
به پهلوی شیران درآورده زور.
نظامی.
بر کفلگاه گور شد تیرش
بوسه بر خاک داد نخجیرش.
نظامی ( هفت پیکر ص 108 ) .
( جوانة ) جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] ( ع اِ ) سرین و دبر. ( منتهی الارب ) . اِسْت. ( ذیل اقرب الموارد از قاموس ) .
سَرین:منسوب به سر، طرف سر.
مانند؛
بالین:منسوب به بال، طرف بازو.
پایین:منسوب به پا، طرف پا.
مانند؛
بالین:منسوب به بال، طرف بازو.
پایین:منسوب به پا، طرف پا.
"سَرین" در کوردی به معنای" بالش، محل استراحت" است
سَرین در ترکیه آذربایجانی اغلب به معنی خنک به کار می رود و برای سرد واژه سویوق/سووخ بهکار می رود.
سرین در ترکی به معنی سرد است
سُرین: نشستگاه مردمان و کفل چهار پایان باشد، کفل
سلام
واژه " سَرین " واژه ای ست ترکی به معنای " خنک " و اغلب صفتی است برای نوشیدنی ها و هوای دلچسب کمی سرد را نیز " سَرین " گویند . برای مثال ؛ هوا سَرین دی ، یعنی هوا خنک است .
واژه " سَرین " واژه ای ست ترکی به معنای " خنک " و اغلب صفتی است برای نوشیدنی ها و هوای دلچسب کمی سرد را نیز " سَرین " گویند . برای مثال ؛ هوا سَرین دی ، یعنی هوا خنک است .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)