سرگرم کردن


    amuse
    busy
    divert
    employ
    entertain
    occupy
    to amuse

مترادف ها

amuse (فعل)
جذب کردن، مات و متحیر کردن، سرگرم کردن، مشغول کردن، تفریح دادن

entertain (فعل)
قبول کردن، سرگرم کردن، مشغول کردن، تفریح دادن، گرامی داشتن، پذیرایی کردن، مهمانی کردن از

inveigle (فعل)
سرگرم کردن، فریفتن، بدام انداختن، از راه بدر بردن، گمراه کردن و بردن

occupy (فعل)
سرگرم کردن، مشغول کردن، اشغال کردن، تصرف کردن

make tipsy (فعل)
سرگرم کردن

please (فعل)
سرگرم کردن، خوشحال کردن، خشنود ساختن، لطفا، دلپذیر کردن، کیف کردن

پیشنهاد کاربران

سرگرم کردن در ترکی می شود " باشی قاتماق "
من اوشاق ، نه آنلایایدیم ؟/"باشیمی قاتیب" اوشاقلار
من ِ بچه چه می فهمیدم ؟ بچه ها ( در عالم بازی های کودکانه ) مرا چنان سرگرم کردند . ( که مرگ تو را نفهمیدم )
( گزیده اشعار ترکی شهریار ، شعر خان ننه )

بپرس