سرگذشت

/sargozaSt/

    adventure
    case
    history
    relation
    adventures
    incidents
    narrative

فارسی به انگلیسی

سرگذشت پژوهه
case history

سرگذشت گفتن
relate

سرگذشت هیجان انگیز
drama

مترادف ها

event (اسم)
حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، عارضه، سرگذشت، روی داد، واقعه

adventure (اسم)
حادثه، ماجرا، مخاطره، سرگذشت، تجارت مخاطره امیز

narrative (اسم)
شرح، حکایت، داستان، سرگذشت، روایت، قصه

narration (اسم)
خبر، داستان، سرگذشت، توصیف، داستانسرایی، گویندگی

venture (اسم)
مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز

destiny (اسم)
سرگذشت، تقدیر، سرنوشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت

پیشنهاد کاربران

شرح حال ؛ سرگذشت. ترجمه حال.
انچه بر کسی گذشته باشد
شرح حال
شرح حال. ماجرا

اتفاق هایی که افتاده
دلیوز=غمخوار
سرگذشت=شرح حال
سرمشق=الگو
اراده=تصمیم
بردباری=صبر
خشنود=خوشحال
خویش=خود
پشتکار=باعلاقه کاری را پیشگیری کردن
اختراع=درست کردن
ابداع=نوآوری
این گونه=این طور

بپرس