inspect, visit, to inspect or visit, to rebel
سرکشی
/sarkeSi/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خیرگی، خود سری، سرکشی، نافرمانی، عدم رعایت، عدم اطاعت، سر پیچی
عناد، سرکشی، سر سختی، لجاجت
عناد، سرکشی، تمرد، طغیان، شورش، عصیان
عناد، سرکشی، تمرد، امتناع از حضور در دادگاه
بازرسی، معاینه، سرکشی، تفتیش، سان، بازدید
سرکشی، عصیان
سرکشی، نافرمانی، سر پیچی
سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد
سرکشی، تمرد، سر سختی، کله شقی، جواب رد
سرکشی، بی انضباطی، بی انتظامی
پیشنهاد کاربران
نا فرمانی - مخالفت
سرکشی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "سرکشی " می نویسد : ( ( سرکشی در بیت زیر در معنی گرنفرازی و دلاوری به کار رفته است و در کاربردی نکوهیده نیست ، ) )
( ( چهارم که خوانند اُهْتُو خُشی
همان دست ورزان ابا سرکشی؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 267. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "سرکشی " می نویسد : ( ( سرکشی در بیت زیر در معنی گرنفرازی و دلاوری به کار رفته است و در کاربردی نکوهیده نیست ، ) )
( ( چهارم که خوانند اُهْتُو خُشی
همان دست ورزان ابا سرکشی؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 267. )
یاغی گری
سر زدن - رفتن
سر زدن
بغاوت