سرکش

/sarkeS/

    unbroken
    disobedient
    fractious
    froward
    gamy
    grim
    insubordinate
    intractable
    rambunctious
    rebel
    recalcitrant
    rumbustious
    tearaway
    turbulent
    unbowed
    ungovernable
    unruly
    untamed
    wanton
    wayward
    wild
    refractory
    stroppy

فارسی به انگلیسی

سرکش شدن
rebel

مترادف ها

wanton (صفت)
سر به هوا، جسور، گستاخ، سرکش، عیاش

randy (صفت)
زبان دراز، سرکش، بی تربیت، خشن، شهوانی، افسار گیسخته، گدای سمج و بی ادب

restive (صفت)
بی قرار، سرکش، کله شق، چموش، رام نشو

stubborn (صفت)
خیره، ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، سرکش، ستیز جو، معاند، خیره سر، کله شق، سر سخت، لجوج، سمج

arrogant (صفت)
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین

rebellious (صفت)
سرکش، متمرد، عاصی

disobedient (صفت)
خیره، شیطان، سرکش، سرپیچ، متمرد، نامطیع، عاصی، گردن کش، نا فرمان

indomitable (صفت)
سخت، سرکش، رام نشدنی، تسخیر ناپذیر، غیر قابل فتح، تسلط ناپذیر

rebel (صفت)
سرکش

recalcitrant (صفت)
سرکش، سر سخت، مصر

turbulent (صفت)
سرکش، اشفته، یاغی، گردن کش

contumacious (صفت)
سرکش، معاند، یاغی، سرپیچ، متمرد

froward (صفت)
خود رای، سرکش، خود سر، یاغی، سر سخت

unyielding (صفت)
سرکش، گردن کش

insubordinate (صفت)
سرکش، گردن کش، نا فرمان

refractory (صفت)
سرکش، سر سخت، گردن کش، مقاوم

indocile (صفت)
سرکش، نا فرمان، رام نشدنی، تعلیم ناپذیر

malignant (صفت)
سرکش، زیان اور، خطر ناک، متمرد، پر ازار، بدخواه، بدخیم، بدطینت، صدمه رسان، کینه جو

hard-mouthed (صفت)
سرکش، بد دهن، بدلگام، خودسر

irrepressible (صفت)
سرکش، غیر قابل جلوگیری، منع ناپذیر، جلوگیری نکردنی، خوابانده نشدنی، مطیع نشدنی

inelastic (صفت)
شق، سرکش، تغییر ناپذیر، غیر قابل انعطاف، بدون قوه ارتجاعی، بدون کشش، ناجهنده

malcontent (صفت)
سرکش، یاغی، متمرد، ناراضی، اماده شورش

rowdy (صفت)
سرکش، خشن، چموش

پیشنهاد کاربران

سرکش فیلمی به کارگردانی و نویسندگی صمد صباحی محصول سال ۱۳۴۳ است.
نریمان و افرادش در گردنهٔ پاوه به قتل و غارت مشغولند…
m|سیف الله خان بهمنی نفر وسط مالک باغچه مشهور، در کنار ستارخان و باقرخان
در افواه شایع بود که بخشی از فیلم سرکَش در باغچه ای ویلایی و مصفّا در شهر بهار که در آن زمان دهستان و مرکز بخش بود فلیمبردرای شده. هنوز هم برخی از افراد کهن سال یاد و خاطرهٔ حضور هنرمندان به ویژه بیک را در خاطر دارند. ظاهراً هنرمندان در سال ۱۳۴۳ دو سه ماه تابستان را در باغچه معروف به باغچه بهمنی که اکنون تماماً تبدیل به خانه و خیابان شده است، مهمان بهاری ها بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

• رضا بیک ایمانوردی
• دیانا
• سهیلا
• محمدرضا فاضلی
• اکبر هاشمی
• حسن شاهین
• ملک پور
• انوری
• رضا بانکی
• نریمان

سرکش
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سرکش_(فیلم)
شدیدالشکیمة ؛ سخت سرکش. ( یادداشت مؤلف ) : فلان شدیدالشکیمة است ؛ سرباز زننده و بسیار سرکش است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
خیره دست ؛ سرکش. و رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
مهارگسسته. [ م َ / م ِ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) سرکش و گستاخ. ( ناظم الاطباء ) . خلیعالعذار. || افسارگسسته. سرخود. خودسر. ( از یادداشتهای مؤلف ) : اشتری جسته و مهارگسسته بر من گذشت. ( سندبادنامه ص 131 ) .
لغت نامه دهخدا
گردن شخ . [ گ َ دَ ش َ ] ( ص مرکب ) کنایه از متکبر و سرکش . ( آنندراج ) : ز گردن شخیهای مینا چه غم که خواهد ملایم شد این زیر و بم . ملاطغرا ( از آنندراج ) . و رجوع به گردن شق شود.
عنود
ستیزه جو . . . . . . . نافرمان . . . . . . .
سرکش ( سرکشنده ) :گردنکش ( گردن کشنده )
وحشی
آدمی که افسارش وا شده😑
تخس💪🏻
یاغی ، متمرد ، عصیان گر ، مارد ، نافرمان
سرکش: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] پیشامدگی سقف از دیوار خارجی بنا را سرکش یا کنسول می گویند.
یاغی
Rebellious
چموش💪
لجام گسیخته
مارد ، یاغی
زور نا پذیر، قلدر، خام نشو، بی محابا، انسان آزاد،
به نوعی خمیر مایه طبیعی نانوایی که از دیروز باقی مانده باشد؛چون، تا فردا وَر اومده و باد می کند و برای همین است که به او سَرکِش می گویند!
برای این که بوی زُهم ( ریم ) خمیر سرکش را بگیرند به آن کمی دارچین یا وانیل می زنند.
عاصی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس