سرپرستی کردن به عنوان پاپpontificateسرپرستی کردن به عنوان مطرانpontificateسرپرستی کردن تنورstokeسرپرستی کردن دیگ بخارstokeسرپرستی کردن قشونleadسرپرستی کردن مراسم تحلیفadminister
patronize (فعل)تشویق کردن، سرپرستی کردن، ریاست کردن، نگهداری کردن، رئیس وار رفتار کردن، مشتری شدنmanage (فعل)اداره کردن، ضبط کردن، سرپرستی کردن، از پیش بردن، گرداندن، مباشرت کردنcare (فعل)غم خوردن، سرپرستی کردنtutor (فعل)سرپرستی کردن، درس خصوصی دادن بهsuperintend (فعل)سرپرستی کردن، ریاست کردن، مباشرت کردن، نظارت کردن بر