lse-majest
سرور
/sarvar/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
استاد، مدیر، چیره دست، پیر، رئیس، ارباب، سرور، سید، سرامد، کارفرما، صاحب، دانشور
سر، فرمانده، سالار، پیشرو، رئیس، متصدی، سرور، سید، قائد، سر دسته
فرمانده، راهنما، سالار، رئیس، رهبر، پیشوا، راس، سرور، قائد، سر دسته، سر کرده، سرمقاله، پیشقدم
شادی، نشاط، خوشی، طرب، سرور، خوشحالی، عیش، شنگی
حیرت، لذت، شوق، خوشی، طرب، سرور
لذت، خوشی، طرب، سرور، فرح، خرسندی، مسرت، حظ
طرب، سرور، فرح
سرور، سید، ولیعهد، شاهزاده
پیشنهاد کاربران
سرور. . . یکی از نامهای پارسی است که مونث ومذکر در پارسی معنی ندارد ودر ایران باستان زنان هم فرماندهی سپاه وهم دلاوری درجنگها که چند مورد ان در شاهنامه آمده که معروفترینش نبرد گشست دختر رستم بعد شکستش
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از سهراب تا زمانیکه رستم بهبودی نیافت هر روز با برادر ش در ناشناسی نبرد داشت و هیچگاه از برادرش در رزمگه کم نیاورد مکاری اروپا از اول در تاریخ ثبت است افراسیاب کاملا میدانست سهراب یل پور دلاور رستم دستان است اورا بجنگ پدرش روانه نمود
کسیکه در راس قرارگرفته سرور و سردار وسرپرست استء
سَرور ( Sarvar ) به معنی آقا است و اگر نام باشد پسرانه است.
سُرور ( Sorur ) به معنی شادی است و اگر نام باشد دخترانه است.
سُرور ( Sorur ) به معنی شادی است و اگر نام باشد دخترانه است.
سلام ، اغلب برای جشن و سرور بکار گرفته میشود ولی کسی که دیگران را شاد میکند شادی و سرور به آنها هدیه میکند … .
سرور ( به انگلیسی: Jubilee ) فیلمی ۱۰۳ دقیقه ای به کارگردانی درک جارمن با بازی جنی روناکر است.
به سیستم های سرویس دهنده بر بستر اینترنت با نرم افزار و سخت افزار قدرتمند، سرور گفته می شود. این سیستم ها وظیفه میزبانی، مدیریت و کنترل منابع را بر عهده دارند و با سرعت بالا از طریق شبکه به درخواست های
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کاربران پاسخ می دهند. در یک مفهوم ساده، سرور کامپیوتری با منابع قوی است که وظیفه خدمت رسانی به کاربران ( کلاینت ها ) را برعهده دارد.
خوشی
خشنودی
شادمانی
خشنودی
شادمانی
در زبان فارسی، �سرور� به معنای �سرویس دهنده� است. در تعریفی دیگر، می توان گفت به هرچیزی که منابع را با کلاینت به اشتراک بگذارد، سرور می گویند. درواقع، سرور می تواند دستگاه یا نرم افزار کامپیوتری باشد که به کاربران خود و سایر نرم افزارهای کامپیوتری موسوم به کلاینت، دیتا و سرویس ارائه دهد. شایان ذکر است که طرز کار سرور باتوجه به کاربردش ممکن است متفاوت باشد.
... [مشاهده متن کامل]
سرور از واژه �سرور� ( Server ) به معنای �خدمت کردن و ارائه دادن� گرفته شده است و تمام درخواست های روی شبکه ( Request ) را می پذیرد و به آن ها پاسخ می دهد. برای مثال، به سرور شبکه اشاره خواهیم کرد. در شبکه محلی اتصال Server به روتر یا سوئیچ و درادامه به کامپیوترهای شبکه، باعث می شود تا این سیستم های کامپیوتری بتوانند از قابلیت های سرور مثل مشاهده ایمیل، وب گردی و… استفاده کنند.
... [مشاهده متن کامل]
سرور از واژه �سرور� ( Server ) به معنای �خدمت کردن و ارائه دادن� گرفته شده است و تمام درخواست های روی شبکه ( Request ) را می پذیرد و به آن ها پاسخ می دهد. برای مثال، به سرور شبکه اشاره خواهیم کرد. در شبکه محلی اتصال Server به روتر یا سوئیچ و درادامه به کامپیوترهای شبکه، باعث می شود تا این سیستم های کامپیوتری بتوانند از قابلیت های سرور مثل مشاهده ایمیل، وب گردی و… استفاده کنند.
سرور کلمه ای که معنی بزرگ ، پیشوا، بیک ، خان . . . دارد برابر پارسی آن چگونه معنی شادی و خوشحالی و شادمانی میدهد
چگونه یک ( ُ ) مساوی پارسی آن می شود
چگونه یک ( ُ ) مساوی پارسی آن می شود
یعنی خوشحالی شادی و. . . .
سُرور = مسرّت خاطر، دلشادی
واژه Server انگلیسی همان تغییر یافته ی سَروَر فارسی به معنی آقاست . این واژه در عربی به سید و در زبان های غربی به Sir بدل شده است . تغییر یافته ی sir در زبان های غربی همان her می باشد .
اسم منم سُرور هست ولی از بس بهم گفتن سَروَر کلافه شدم
عبقری
سُروریدَن = جشنیدن . بزمیدن. جشن و سرور برپاییدن.
ولی نعمت. [ وَ لی ی ِ ن ِ م َ / وَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آنکه بر کسی حق نعمت دارد. نگهبان نعمت :
فروغ دل و دیده ٔ مقبلان
ولی نعمت جان صاحبدلان.
حافظ.
|| بزرگ. سرور. رجوع به ولی ( از ع، ص، اِ ) در این معنی شود.
فروغ دل و دیده ٔ مقبلان
ولی نعمت جان صاحبدلان.
حافظ.
|| بزرگ. سرور. رجوع به ولی ( از ع، ص، اِ ) در این معنی شود.
- سَرِ اَنجُمَن ؛ بزرگ. سرور. پیشوا. رهبر و رئیس قوم :
تن آسان نگردد سر انجمن
همه بیم جان باشد و رنج تن.
فردوسی.
بزاری همی گفت پس پیل تن
که شاها دلیرا سر انجمن.
فردوسی.
بدان کان گرانمایه فرزند من
همی بود خواهد سر انجمن.
فردوسی.
تن آسان نگردد سر انجمن
همه بیم جان باشد و رنج تن.
فردوسی.
بزاری همی گفت پس پیل تن
که شاها دلیرا سر انجمن.
فردوسی.
بدان کان گرانمایه فرزند من
همی بود خواهد سر انجمن.
فردوسی.
حضرت اشرف
آقاسی
سرور=رئیس، پادشاه، سر. . . . . . .
شادی - شعف
بزرگ، پیشوا، خداوندگار، خواجه، رئیس، سر، سرپرست، سرکرده، صندید، عمید، مخدوم، مهتر، والا | خوشحالی، خوشی، شادمانی، شادی، شعف، مسرت، نشاط
سرور ( soroor ) جشن و شادی
سرور=نام خانمها در اهل تشیع ونام مردها در اهل سنت مثل سلطان
سرور=شخص سر وار است یعنی بر هم سر است که معنی عربی ان رئیس است چون رئیس از راس گرفته شده و همان سرور است
سرور : /sarvar/ سَرور 1 - آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ 2 - فرمانده، رئیس، بزرگ. اسم سرور مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است . قدیمتر اسم سَرور اسم مشترک دختر وپسربود.
... [مشاهده متن کامل]
سرور : /sorur/ سُرور ( عربی ) خوشحالی، شادمانی. اسم سُرور مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
... [مشاهده متن کامل]
سرور : /sorur/ سُرور ( عربی ) خوشحالی، شادمانی. اسم سُرور مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
شادی و خوشحالی
اسم من سرور است
ب معنی شادی و خوشحالی
ب معنی شادی و خوشحالی
اسم من سرور است
ب معنی شادی و خوشحالی.
ب معنی شادی و خوشحالی.
سِروِر:پایگاه داده
سِروِر:آشپز
سَروَر: دلبند ( عزیز )
سُرور:شادی
سِروِر:آشپز
سَروَر: دلبند ( عزیز )
سُرور:شادی
سرور از دو بخش سر و ور است که معنای بخش اول واضح است اما بخش دوم به معنای مالک است
پس معنای این واژه مالک سر است
پس معنای این واژه مالک سر است
سالار
شادی
دانشنامه رایانه: خدمات دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)