سرو

/sarv/

    cypress
    antenna
    cedar

فارسی به انگلیسی

سرو برنده
ace

سرو خمره ای
arborvitae

سرو صدای بیجا
tizzy

سرو مرو گنده
hale, bursting with health, in rude health, in full bloom, bursting with health, in rude health, in full bloom

مترادف ها

cedar (اسم)
رنگ قرمز مایل به زرد، سدر، سرو، چوب سرو، سروازاد

پیشنهاد کاربران

سِرو: پذیرا، پذیرایب
سرو ( سروچمن ) در سومری و ایلامی شرمن/سرون در پارسی سرو/سلو/سلب/سرب/سلبک/سولک/سلوک و در اروپایی ( سبر/ کپر/سپر یس ) در انگلیسی cypress در فرانسه ، cyprēs اسپانی، ciprēs , در المانی zypresse است
سرو/سرون= شاخ
سرو/چرو=سرودن
سِرو/سرف/صرف
سرو - سدر
سرو واژه ایست کرفته شده از زمان عکادها Akkadian بنام شورمین shurmun بر گرفته از سومری واژه شرمن shurmen یا سرو که وارد فارسی میانه بنام سرو و ارامی شربین shurbin و سدر در لبنان نامیده میشود. در مصر باستان بدن مردگان را برای حفاظت از فاسد شدن با روغن سدر آغشته و چوب سدر در مقابل موریانه مقاوم است. سِدرَةُ المُنتَهیٰ جایگاه یا درختی در آسمان که در قرآن و حدیث معراج به آن اشاره شده است. پیامبر ( ص ) در سفر معراج سدرة المنتهی را مشاهده کرده.
...
[مشاهده متن کامل]

سُرو soro در بختیاری به شاخ جانوران گویند
کشیدن به جای سِرو کردن
در فارسی به جای "سِرو کردن غذا یا خوراک"، می گوییم " کشیدن غذا یا خوراک".
زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
شروان
در فارس سرو ر ا سلب و سلو و سرب و سلبک و سلوک و سولک نیز می گویند
سرو ( sero سِرُو ) :نام منطقه ای در استان آذربایجان غربی که هم مرز با ترکیه میباشد
سَرُوَ: واژه ی عربی به معنای :بامردانگی و گذشت بودن .
بر وزن :فَعُلَ معتل ناقص میباشد ماضی آن بدون اعلال هست چون عین الفعل ( دومین حرف ) آن ضمه ( _ُ ) میباشد . بجز صیغه ی سوم ( جمع مذکر غایب یاهمان سوم شخص جمع: غایب ) که اعلال به حذف میشود ( سَرُوُوا :بدلیل سنگینی تلفظ یا باتوجه به قواعد اعلال ضمه ی 《واو》 حذف میشود، بعد از حذف، التقاء ساکنین بوجود میاید و 《واو》 رو حذف میکنیم که درنهایت میشه 《سَرُوا》
...
[مشاهده متن کامل]

مضارع آن بر وزن :یَفعُلُ میباشد مثل یَسرُو /یَسروانِ/یَسرونَ /تَسرُو /تَسرُوانِ/یَسرُونَ/و. . .

واژه سروsero در تلفظ مثل واژه مرو به معنای باد بسیارسرد را می گویند
سرو:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سرو" می نویسد : ( ( سرو را که در پهلوی با همین ریخت به کار می رفته است می توان با cypress در انگلیسی ، cyprēs در فرانسوی، ciprēs در اسپانیایی , zypresse در آلمانی سنجید . این واژه در بنیاد ، اکدی پنداشته شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( سرش راست بر شد ، چو سرو بلند؛
به گفتار ، خوب و خرد کارْبند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )

سرو ( Saru ) : [ اصطلاح چوپانی ] بز یا گوسفندی که شاخ میزند.
نوایی سوزناک در زبان لر بختیاری که توسط خوانندگان خوانده
می شود
Saroo
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس