سرو

/sarv/

    cypress
    antenna
    cedar

فارسی به انگلیسی

سرو برنده
ace

سرو خمره ای
arborvitae

سرو صدای بیجا
tizzy

سرو مرو گنده
hale, bursting with health, in rude health, in full bloom, bursting with health, in rude health, in full bloom

مترادف ها

cedar (اسم)
رنگ قرمز مایل به زرد، سدر، سرو، چوب سرو، سروازاد

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

سروسروسروسرو
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که می رویم به داف بلند بالایی
با زبان خود
سرو ( sraw ) در پهلوی به معنی آوازه و نام و شهرت است.
خسرو/ هسرو = خوشنام
دسرو/ دشسرو= بد نام
نماد کشور ایران
سِرُو یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی ایران است. این شهر در بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه جای دارد. شهر سرو در سال ۱۳۷۹ هجری شمسی با تصویب دولت و با ادغام چهار روستای سرو، کورآباد، بهیک و نوجوان با یکدیگر تشکیل شد و به دلیل قرارگرفتن در نزدیکی کوه های بلند مرزی، دارای آب وهوای سردسیر و کوهستانی است. مراکز خرید پوشاک ترکیه ای باعث شده که روزانه مسافران زیادی از اقصی نقاط کشور برای خرید کالاهای مورد نیاز خود به این شهر مرزی مسافرت کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

عملیات اجرایی منطقه ویژه اقتصادی سرو - ارومیه با حضور سیداحسان خاندوزی وزیر امور اقتصادی و دارایی، محمدصادق معتمدیان استاندار آذربایجان غربی و دیگر مسئولان استانی روز سه شنبه 17 بهمن 1402 در سرو ارومیه آغاز شد.
شهر سرو در ۵۵ کیلومتری شمال غرب شهر ارومیه قرار گرفته است. سرو شهری مرزی است و حالتی گمرکی و ترانزیتی دارد و دارای بازارچه های متنوع برای خرید پوشاک، خوراکی ولوازم آرایشی و بهداشتی اصل ترکیه است.
مردم شهر سرو مردم کرد هستند که زبان کردی کرمانجی صحبت می کنند ؛ دین شان اسلام و پیرو مذهب سنی هستند.

سروسروسرو
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سرو_(ارومیه)
سیدعطاءالله سینائی
سرو Soro
در گویش بختیاری دهستان مشایخ به معنای شاخ حیوانات است.
این کلمه کاملا باستانی است. چنانکه در تاریخ سیستان، از آثار قرون آغازین دوره اسلامی، به همین معنا بکار آمده
سُروو یا سُراوو در زبان لکی یعنی اشعار باستانی که غالباً در وصف طبیعت و معشوق و حالات و احوال مردم سروده شده و قدمت هزار ساله دارد و چهل سرو در مناطق لک نشین لرستان و کرمانشاه و ایلام و حوالی شمال خوزستان
...
[مشاهده متن کامل]
و نواحی لک نشین اراک و اصفهان مرسوم است و معمولاً کسی که حاجتی دارد چهل نفر جمع می شدند یا الان کمتر از چهل نفر و چهل دانه از تسبیح را یک نفر که مسوول شمارش سرو است می شماره و نام الله ، محمد و علی و فاطمه و حسن وحسین را بعد از آن اضافه می کند و تسبیح را از دید گویندگان مخفی می کند و دانه های سرو را به عنوان فال می اندازد آخرین دانه تسبیح بسته به نیت فرد حاجت سال فرد موردنظراست به نوعی معادل فال حافظ است

سرو کوتاه و بلند ندارد؛
به گمان خود.
به کمان خود.
به چمان خود .
به زمان خود .
به خمان خود.
به دهان خود .
به جهان خود.
. . . . .
به زبان خود.
به روان خود.
به نهان خود.
. . . . . . . . . .
سِرو: پذیرا، پذیرایب
سرو ( سروچمن ) در سومری و ایلامی شرمن/سرون در پارسی سرو/سلو/سلب/سرب/سلبک/سولک/سلوک و در اروپایی ( سبر/ کپر/سپر یس ) در انگلیسی cypress در فرانسه ، cyprēs اسپانی، ciprēs , در المانی zypresse است
سرو/سرون= شاخ
سرو/چرو=سرودن
سِرو/سرف/صرف
سرو - سدر
سرو واژه ایست کرفته شده از زمان عکادها Akkadian بنام شورمین shurmun بر گرفته از سومری واژه شرمن shurmen یا سرو که وارد فارسی میانه بنام سرو و ارامی شربین shurbin و سدر در لبنان نامیده میشود. در مصر باستان بدن مردگان را برای حفاظت از فاسد شدن با روغن سدر آغشته و چوب سدر در مقابل موریانه مقاوم است. سِدرَةُ المُنتَهیٰ جایگاه یا درختی در آسمان که در قرآن و حدیث معراج به آن اشاره شده است. پیامبر ( ص ) در سفر معراج سدرة المنتهی را مشاهده کرده.
...
[مشاهده متن کامل]

سُرو soro در بختیاری به شاخ جانوران گویند
کشیدن به جای سِرو کردن
در فارسی به جای "سِرو کردن غذا یا خوراک"، می گوییم " کشیدن غذا یا خوراک".
زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.
شروان
در فارس سرو ر ا سلب و سلو و سرب و سلبک و سلوک و سولک نیز می گویند
سرو ( sero سِرُو ) :نام منطقه ای در استان آذربایجان غربی که هم مرز با ترکیه میباشد
سَرُوَ: واژه ی عربی به معنای :بامردانگی و گذشت بودن .
بر وزن :فَعُلَ معتل ناقص میباشد ماضی آن بدون اعلال هست چون عین الفعل ( دومین حرف ) آن ضمه ( _ُ ) میباشد . بجز صیغه ی سوم ( جمع مذکر غایب یاهمان سوم شخص جمع: غایب ) که اعلال به حذف میشود ( سَرُوُوا :بدلیل سنگینی تلفظ یا باتوجه به قواعد اعلال ضمه ی 《واو》 حذف میشود، بعد از حذف، التقاء ساکنین بوجود میاید و 《واو》 رو حذف میکنیم که درنهایت میشه 《سَرُوا》
...
[مشاهده متن کامل]

مضارع آن بر وزن :یَفعُلُ میباشد مثل یَسرُو /یَسروانِ/یَسرونَ /تَسرُو /تَسرُوانِ/یَسرُونَ/و. . .

واژه سروsero در تلفظ مثل واژه مرو به معنای باد بسیارسرد را می گویند
سرو:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سرو" می نویسد : ( ( سرو را که در پهلوی با همین ریخت به کار می رفته است می توان با cypress در انگلیسی ، cyprēs در فرانسوی، ciprēs در اسپانیایی , zypresse در آلمانی سنجید . این واژه در بنیاد ، اکدی پنداشته شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( سرش راست بر شد ، چو سرو بلند؛
به گفتار ، خوب و خرد کارْبند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )

سرو ( Saru ) : [ اصطلاح چوپانی ] بز یا گوسفندی که شاخ میزند.
نوایی سوزناک در زبان لر بختیاری که توسط خوانندگان خوانده
می شود
Saroo
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)