lieutenant-colonel, lieutenant colonel, wing commander
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سرهنگ
پیشنهاد کاربران
در سرهنگ سر همان سر و هنگ به معنای گروه است و به معنای سرگروه می باشد
در پاسخ به جناب نادرشاه تورک باید بگویم :
1 - واژه سرهنگ واژه ایست فارسی که هنگ به معنای سپاه و سرهنگ به معنای فرمانده سپاه می باشد .
2 - واژه جنگ که در اوستا به صورت �ینگ� آمده فارسی است .
3 - فشنگ از فشاندن گرفته شده و فارسی است .
... [مشاهده متن کامل]
4 - تفنگ از تف کردن گرفته شده و فارسی است .
5 - چادر با واژه چتر هم ریشه بوده و هر دو فارسی هستند و در سانسکریت هم بصورت چاترا آمده است .
6 - باروت واژه ای عربی است که یونانی گرفته شده است .
7 - ماشه واژه ایست عربی .
8 - بر عکس تصور واهی شما بیشتر واژه های جنگی فارسی در ترکی کاربرد دارد همچون :
سپر - سپاه - پیاده - سواره - زره - خنجر ( خونگر ) - خندق ( کندن ) - عسکر ( لشگر ) - تفنگ - فشنگ
1 - واژه سرهنگ واژه ایست فارسی که هنگ به معنای سپاه و سرهنگ به معنای فرمانده سپاه می باشد .
2 - واژه جنگ که در اوستا به صورت �ینگ� آمده فارسی است .
3 - فشنگ از فشاندن گرفته شده و فارسی است .
... [مشاهده متن کامل]
4 - تفنگ از تف کردن گرفته شده و فارسی است .
5 - چادر با واژه چتر هم ریشه بوده و هر دو فارسی هستند و در سانسکریت هم بصورت چاترا آمده است .
6 - باروت واژه ای عربی است که یونانی گرفته شده است .
7 - ماشه واژه ایست عربی .
8 - بر عکس تصور واهی شما بیشتر واژه های جنگی فارسی در ترکی کاربرد دارد همچون :
سپر - سپاه - پیاده - سواره - زره - خنجر ( خونگر ) - خندق ( کندن ) - عسکر ( لشگر ) - تفنگ - فشنگ
در کلمه سرهنگ ، سر به لهجه دری است ولی هنگ به زبان تورکی است . . . . کلمات مربوط به جنگ و قشون کشی اکثرا تورکی هستند چون تاریخ دو هزار سال گذشته ایران رو تورک ها فتح کردند ، کلماتی مثل جنگ ، فشنگ ، تفنگ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
، هنگ ، قوشون ، گلن گدن ، چادر ، ماشه ، باروت ، آتش همگی تورکی هستند. . . یکی از نشانه های تورکی بودن یک کلمه ، وجود غنه یا نگ در اون کلمه هس مثل هنگ در سرهنگ
سرهنگ کجاش فارسیه شما یک مثال از این نام با این عنوان پیدا کنید برا ما مثال بزنید؟
هنگ در کردی یعنی زنبور عسل
سر هنگ یعنی ملکه و حاکم کلونی و زنیوران که تمام کلونی در قالب یک مقرراتی بصورت منظم از ملکه پیروی می کنند
... [مشاهده متن کامل]
کلمه ی سرهنگ که اکنون برای نیروهای نظامی استفاده می شود از همین جا گرفته شده است
هنگ در کردی یعنی زنبور عسل
سر هنگ یعنی ملکه و حاکم کلونی و زنیوران که تمام کلونی در قالب یک مقرراتی بصورت منظم از ملکه پیروی می کنند
... [مشاهده متن کامل]
کلمه ی سرهنگ که اکنون برای نیروهای نظامی استفاده می شود از همین جا گرفته شده است
واژه سرهنگ کاملا پارسی است چون در عربی می شود کولونیل ودر ترکی می شود البایی این واژه یعنی سرهنگ صد درصد پارسی است.
ترتیب درجه های نظامی:
recruit / private E - 1 سرباز صفر
private E - 2 سرباز دوم
private first class سرباز یکم
specialist / corporal سرجوخه
sergeant گروهبان سوم
staff sergeant گروهبان دوم
... [مشاهده متن کامل]
sergeant first class گروهبان یکم
master sergeant / first sergeant استوار دوم
sergeant major استوار یکم
third lieutenant ستوان سوم
second lieutenant ستوان دوم
first lieutenant ستوان یکم
captain سروان
major سرگرد
lieutenant colonel سرهنگ دوم
colonel سرهنگ تمام
second brigadier general سرتیپ دوم
brigadier general سرتیپ
major general سرلشگر
lieutenant general سپهبد
general / full general ارتشبد
منبع: سایت chimigan. com
recruit / private E - 1 سرباز صفر
private E - 2 سرباز دوم
private first class سرباز یکم
specialist / corporal سرجوخه
sergeant گروهبان سوم
staff sergeant گروهبان دوم
... [مشاهده متن کامل]
sergeant first class گروهبان یکم
master sergeant / first sergeant استوار دوم
sergeant major استوار یکم
third lieutenant ستوان سوم
second lieutenant ستوان دوم
first lieutenant ستوان یکم
captain سروان
major سرگرد
lieutenant colonel سرهنگ دوم
colonel سرهنگ تمام
second brigadier general سرتیپ دوم
brigadier general سرتیپ
major general سرلشگر
lieutenant general سپهبد
general / full general ارتشبد
منبع: سایت chimigan. com
به کتاب شاهد باز ی در ادبیات فارسی رجوع کنید معنای سرهنگ اونجا توضیح داده شده . . . !
کلنل . .
ازنظربنده سرهنگ به کسی میشه گفت که تعادل وعدالت داشته باشد
کلنل
هنگ به گروهی از نظامیان می گویند که سرهنگ ریاست آنها را بر عهده دارد
واژه اَوِستایی -
سر: تارک، رأس، فرق، کله، چَکاد، هَباک، قله، نوک، دهانه - بالا، لوج، بلندا، بَرین - بزرگ، پیشوا، سرپرست، رئیس، سَروَر، برتر، والاتر و. . .
هَنگ: ثَنگ، سنگ - سنجیدن، ارزیابی، برآورد -
... [مشاهده متن کامل]
کشیدن، بُردن، پیمودن، حمل کردن
مانند: فرهنگ!
معنی: سنجیدن بزرگی و والایی، ارزیابی سروری -
چَکاد کِش، بالا رونده، پیشرو، پیشتاز، فَروَهَر! -
پیشوا و سرپرست پادِگان!
سر: تارک، رأس، فرق، کله، چَکاد، هَباک، قله، نوک، دهانه - بالا، لوج، بلندا، بَرین - بزرگ، پیشوا، سرپرست، رئیس، سَروَر، برتر، والاتر و. . .
هَنگ: ثَنگ، سنگ - سنجیدن، ارزیابی، برآورد -
... [مشاهده متن کامل]
کشیدن، بُردن، پیمودن، حمل کردن
مانند: فرهنگ!
معنی: سنجیدن بزرگی و والایی، ارزیابی سروری -
چَکاد کِش، بالا رونده، پیشرو، پیشتاز، فَروَهَر! -
پیشوا و سرپرست پادِگان!
به نظر من سرهنگ به معنی قدرت و قاضی و عادل است
سرهنگ بنظر من یعنی کسی که تو کاری شهامت و پیش قدمه،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)