سرهم بافتنspliceسرهم بند کنtinkerسرهم بندیbungleسرهم بندی کردنbotch, bungle, improvise, patch, tinker, to botch, to bungle, to knock together, to nail upسرهم دادنto patch up, to bungleسرهم کردنpiece, scrapeسرهم کردن دروغfabricate
سرهم: پیوسته، به سر همدیگر چسبیدهسرهم: پیوسته به یکدیگر. ( این چهار تکه سرهم بود ) . ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )You will stay in my mind+ عکس و لینک