سره

/sare/

    navel
    fine
    native
    neat
    net
    plain
    pure
    purely
    refined
    solid
    unmixed

فارسی به انگلیسی

سره شناس
critic

سره کردن
refine

سره کردن فلز
smelt

مترادف ها

ravine (اسم)
ابکند، سره، دره تنگ و عمیق، مسیل

select (صفت)
خاص، برگزیده، سره، ممتاز منتخب

pure (صفت)
خالص، منزه، اصیل، عفیف، تمیز، پاک، محض، ناب، سره، بیغش، ژاو

پیشنهاد کاربران

واژه سر کاملا پارسی است سره گونه ای از زبان پارسی استزبان پارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در طول تاریخ، واژگان بسیاری از زبان های دیگر وام گرفته و بسیاری از واژگانش فراموش شده اند؛ برای همین بخش بزرگی از دستور زبان پارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبان های پارسی میانه و پارسی باستان دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. https://www. britannica. com/topic/Persian - language
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
https://www. encyclopedia. com/history/asia - and - africa/ancient - history - middle - east/persian - language

پارسی سَره یا پارسی سره گونه ای از زبان پارسی استزبان پارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در طول تاریخ، واژگان بسیاری از زبان های دیگر وام گرفته و بسیاری از واژگانش فراموش شده اند؛ برای همین بخش بزرگی از دستور زبان پارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبان های پارسی میانه و پارسی باستان دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. https://www. britannica. com/topic/Persian - language
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
https://www. encyclopedia. com/history/asia - and - africa/ancient - history - middle - east/persian - language

رواق
به معنای ناف است. نتوالسره یعنی بی جا شدگی ناف
ناف یا سوراخ بطن
سرهمرد، نام شخصی بوده که جد طایفه سرخه میری ها بوده است، مرد
صافی عیار. ( ص مرکب ) خالص . بی غش :
اندر جهان دولت صافی عیار ملک
زان خنجر زدوده ٔ صافی عیار باد.
مسعودسعد.
وکلمه ( سره ) بمعنای ناف است .
پارسی / انگلیسی/آلمانی
سره / echt / proper
در دانش مزداهیک ( ریاضی ) ، نمونه:
گردایه یِ سره/ echte Menge/ proper set
سره بیشتر به چم اصل است و دوستانی که گمان میکنند پاک و بی امیغ است بیشتر از شنیدن زر ناسره گمان برده اند به چم بی امیغ است و هرجا که درباره زر و سیم و چیز دگر به کار برده اند سخن از اصل بودنست و نه امیغ - سره اصل و پایه فرع است -
...
[مشاهده متن کامل]

و دیگر سره سر هرچیزست و چون گوییم سره کردی چمش اینست که ان کار سر کارها ست -

سارا. ( ص ) خالص را گویند. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ خطی کتابخانه لغت نامه ) . خالص و صاف. ( شعوری ) . خالص و ویژه. ( آنندراج ) . اگرچه این لفظ به این معنی شایستگی صفت دیگر
...
[مشاهده متن کامل]
چیزها را نیز دارد لیکن ترکیب آن بجز عنبر و مشک وزر بنظر نیامده است. همچو عنبرسارا، و زر سارا. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( غیاث ) ( آنندراج ) . پاک. بی آمیغ. ناب. تمیز. بی بار.

بی شائبه
صفی
بی آلایش، بی آمیغ، بی غش، پاک، خالص، ناب، نیامیخته، درست، صحیح، خوب، نیک، کامل، بی نقص
سَره گزینی در معنای "نقد" بکار رفته است.
هم معنی پهن می باشد
سره در هرواژه ای وتلفضی جایگاه مهمی دارد وبرای درک معنی ان کلمات کاربردی پیش وپس ان مشخص میکند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس