سرمه

/sorme/

    eyeliner
    kohl
    collyrium
    wire-ribbon
    purl

فارسی به انگلیسی

سرمه ای
dark-blue, navy blue

مترادف ها

purl (اسم)
حاشیه، گلابتون، زری، فش، سرمه، کوک برجسته و قلابی، زمزمه آب، صدای شرشر، مشروب مالت، ابجو دارای ادویه معطر، حلقه دود یا بخار

kohl (اسم)
سرمه، کحل، اسب اصیل عربی

پیشنهاد کاربران

خیلی دقت بالایی هم نیاز نداره امین جان، سرمه را وام گرفته یه ماق هم چسبونده بهش شده سرمه ماق و سورماق یعنی کشیدن و مالیدن! این که دیگه کاری نداره آپولو هوا کردن نیست که، حالِ ترکی همین جوریه خیلی ساده یه ماق لاماق می چسبونه به هر وامواژه ای و برای خودش کارواژه می سازه سپس میگه ببینید ریشه اش ترکی بود پس این واژه ترکیه!
...
[مشاهده متن کامل]

از داشتن، داشماق درست کرده، از گفتن گویماق، دیوار را گرفته دووارماق درست کرده به چم ایستادن، آینالاماق=بازتاب دادن، سکه لاماق= سکه زدن، گوللاماق=گلکاری کردن، دفترلاماق=ثبت کردن، حوکمتمک=فرمان دادن، رسمتمک= رسم کردن، آتشلمک= آتش زدن، حیساپلاماق= برآورد کردن، رنکلمک= رنگ زدن و. . . . . . .
خب سرمه را هم گرفته ازش سورماق درآورده به چم مالیدن!
هر وقت حساب و رنگ و داشتن و حکم و دیوار و آینه و. . . ترکی شد سرمه هم ترکی میشه. ( اینک میاد میگه اینا همششش ترکیه )
سرمه به ریخت سورمگ در پهلوی هست هروقت شماها یه چیزی به ترکی که کهن تر از پهلوی باشه نشون دادید که تازه سورماق هم توش بود بیایید و با سند بگویید که سخنتون خریدار پیدا کنه ولی زبانی که سنت نوشتاری نداشته نخستین نوشته اش تازه پس از اسلام پیدا شده یعنی که هیچ انگار که هرگز نبوده روی هیچ چیزی نمی تونه ادعا کنه.
زبانی که گویشورانش از فرهنگ و تمدن و هنر و دانش و نویسندگی و اقتصاد و پزشکی و ادب و. . . بسیار کم بهره بودند تنها کارشون بود ترکتازی و ویرانی و غارت دیگران و گذران زندگیشون از این راه بوده اینک می خواستید مثلن واژه براتون پس انداز کرده باشند؟

درباره واژه ی �سرمه� از منظر ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) بسیار جالب است، و چون اختلاف نظرهایی میان منابع وجود دارد، بیایید بررسی دقیقی از هر دو دیدگاه ( ترکی و فارسی ) داشته باشیم.
- - -

...
[مشاهده متن کامل]

✅ دیدگاه اول: ریشهٔ فارسی ( دیدگاه رایج تر و دارای منابع معتبر )
اکثر منابع معتبر زبان شناسی فارسی بر این باورند که واژهٔ سرمه ( به معنای ماده ای سیاه برای کشیدن در چشم ) واژه ای فارسی است و ریشه ی آن به واژه ی سورم یا سورمه در فارسی میانه و فارسی باستان بازمی گردد.
منابع:
1. دهخدا:
> سرمه: ( سُ ) [ س ُ م َ / م ِ ] ( اِ ) از کلمه پهلوی surma آمده، و آن جسم سیاه براقی است که از سنگی خاص کوبیده می شود و برای آرایش و محافظت چشم به کار می برند.
2. برهان قاطع:
> سرمه، سنگی است معروف که بکوبند و در چشم کشند.
3. فرهنگ عمید:
> سرمه = گردی سیاه رنگ که از سنگ مخصوص می گیرند و برای تقویت چشم یا آرایش در آن می کشند. ریشه فارسی.
4. فرهنگ واژه های اوستا و فارسی باستان ( از دارمستتر و هورن ) :
> واژه ی surma در فارسی میانه نیز آمده و در متون زرتشتی نیز از آن یاد شده است.
- - -
✅ دیدگاه دوم: ریشهٔ ترکی ( دیدگاه کم اقبال تر )
برخی منابع غیررسمی یا گویش شناسان ترکی معتقدند واژه ی �سرمه� می تواند از ترکی آمده باشد:
در ترکی فعل "s�rmek" به معنی �مالیدن، کشیدن، مالش دادن� است.
گفته می شود اگر از ریشه ی فعل s�r - ( مالیدن ) پسوند مصدرساز - me استفاده کنیم، واژه ی s�rme ساخته می شود که در ترکی به معنای همان سرمه ی چشم است.
اما:
واژه ی s�rme در زبان ترکی وارداتی از فارسی شناخته می شود، نه یک واژه ی بومی. فرهنگ های ترکی مدرن مانند TDK ( T�rk Dil Kurumu ) نیز ریشه ی آن را فارسی ذکر کرده اند.
- - -
نتیجه گیری نهایی:
🔹 با بررسی دقیق منابع تاریخی، زبانی و ادبی، می توان گفت:
> �سرمه� واژه ای فارسی است که از فارسی میانه و پهلوی آمده و در زبان ترکی و دیگر زبان ها وام گرفته شده است، نه برعکس.
یعنی فعل �سورمک� در ترکی که به معنای مالیدن است، اگرچه ظاهراً شبیه به واژه ی �سرمه� است، اما اشتراک صوتی تصادفی است و شواهد تاریخی کافی برای برگشت ریشه از ترکی به فارسی وجود ندارد.
- - -

سرمه کلمه ای تورکی است که از فعل سورمک به معنی راندن و مالیدن گرفته شده که ریشه ان سور بوده وقتی پسوند مه بدان اضافه می شود به شکل سورمه و به معنی مالیدنی در می اید به همین دقیقی
کشف نخستین سرمه ( خط چشم ) گرافیتی جهان در گورستان باستانی کانی کوتر در کردستان ایران
که مربوط به عصر آهن ( حدود قرن ۹ تا ۷ پیش از میلاد ) می شود .
در یکی از گورها، باستان شناسان به ظرفی سفالی کوچک برخوردند.
...
[مشاهده متن کامل]

این ظرف حاوی پودر سیاه رنگی بود که به عنوان لوازم آرایش چشمی ( سرمه یا خط چشم ) استفاده می شده.
پس از نمونه برداری و تحلیل در آزمایشگاه های بین المللی، فرمول این ماده شناسایی شد :
ررسی های علمی نشان داد که این پودر شامل: گرافیت طبیعی ( Graphite ) – ایجاد جلوه درخشنده و نقره ای - اکسید منگنز ( Manganese oxide ) – ایجاد رنگ سیاه غلیظ

سرمه واژه فارسی و برگرفته از واژه �surmag� در فارسی میانه به معنی ماده سیاه یا رنگ چشم
سرمه از پودر کردن مواد معدنی خاصی چون سنگ سرمه ( آنتیموان یا گاهی سرب ) به دست می آمد که بعدها ترکیب هایی گیاهی یا روغنی نیز به آن افزوده می شد .
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ:
سرمه ز مغز دل کشم، خال به خون دل کنم
تا نگهش خوش تر آید بر رخ چون ماه دوست
سعدی:
نرگس تو گرچه سرمه دان ندارد
سرمه ما را به چشم خود کشد، یارا!
رودکی:
چشمان سیاه داری، ای جان، چه کنیم؟
با خال و خط و غمزه و مژگان چه کنیم؟
سرمه زده ای به دیده چون نرگس مست
با آن رخ همچو ماه تابان چه کنیم؟
فرخی سیستانی:
ز دیده سرمه برون کن، به خون دل سرمه کش
که سرمه خون جگر به چشم عاشقان باید
عنصری:
آن صنم کاو سرمه از خون جگر دارد به چشم
دل به تیر مژه چون تیر تر دارد به چشم
فردوسی:
به سان پری چهره ای ماه گون
دو چشمش چو سرمه کشیده ز خون

تیماج
سُرمه ( در قدیم: کُحْل ) ماده ای آرایشی است که از ترکیب دوده و دیگر مواد تهیه شده و به چشم کشیده می شود و معمولاً برای تیره تر کردن رنگ پلکها به کار می رود.
آنندراج دربارهٔ آن می نویسد: سرمه سنگی است صفایحی و براق که بسایند و سودهٔ آن را در چشم کشند و بهترین آن سرمهٔ صفاهانی است که از کهپایه به هم رسد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام رنگ سرمه ای از این ماده برگرفته شده است.
در دوران باستان، از ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، ملکه های مصری به چشم خود سرمه می کشیدند. سرمه را نگهبان چشم علیه بیماری ها می دانستند و تیره کردن رنگ دور پلک ها از شدت رسیدن آفتاب به چشم نیز کم می کند.
قدیمی ترین کاست هند یعنی کولی ها نیز از سرمه برای آرایش بهره می گرفتند. مادران در شبه قاره هند و برخی نواحی پیرامونی، به چشم نوزادان و کودکان سرمه می کشیدند. به باور آن ها این کار «سوی چشم را نیرو می بخشد» و «علیه چشم بد» نگهداری می کند. یک نوع دیگر از سرمه نخ های تابیده رنگی است که برای دور پشتی استفاده می شود
سرمه به گلو کشیدن: سرمه به گلو کشیدن کنایه از گنگ ( لال ) شدن است، چون سرمه سرشتی سرد و خشک دارد می گویند که اثر بلع آن آواز بند می شود. به همین دلیل در گذشته از این ماده برای شکنجه مخالفان استفاده می شده است.

سرمهسرمهسرمه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سرمه
یورتمه
واقعا تعجب می کنم که عده ای انیرانی که هیچ تعلقی به فرهنگ کهن پارسی ندارند و عمدتا یاطرفدار تازیانند یا ترکان و به ضرب و زور می خواهند ریشه واژگان پارسی را به زبان های دیگر نسبت دهند چه اصراری دارند و زیر بار پذیرش حقیقت نمی روند؟!
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان ارجمند و دانشمندم توضیح دادند که واژه سورنه هزار سال پیش در شعر رودکی سمرقندی به وضوح آمده است با این حال عده ای می خواهند به زور ثابت کنند سورمع واژه ای ترکیست! حال آنکه زبان ترکی و ورود ترکان به ایران سابقه ای نهایتاً ۷۰۰ ساله دارد و قرنها بعد از رودکی بوده است
آیا این ها کافی نیست و وقت آن نرسیده که در عصر انفجار اطلاعات تا دست از این تعصب بیهوده و بی معنی بر دارید؟!

علّامه مهدی بارانی:
سُرمِه، ( کحل البصر ) ماده یا خاکستری ساخته شده توسط اساتید و روحانیان است به طریقی خاص و عام، در چشم کشند، و اگر دانسته درست شودقوّت و نور چشم بیفزاید و مادامی که در چشم بود ثواب و حسنات اعمال چندان ( مضاعف ) کند، عام آن زیبنده زنان است و خاص آن زیبنده زنان و مردان روحانی ومهمترین آن سرمه سپاهانی یا به عبارتی سرمه صفاهانیست که علم آن در دسترس قلیلی از اساتید و روحانیان عالم است که خواص فراوان و شگرف دارد و چون آنرا به طریقی خاص بیامیزند و کوبند اندر زمانی خاص و اوراد مخصوص روحانی بر آن خوانند و در چشم کشند فی الفور کرامت بیفزاید و شهود مشهود میسّر گردد و بواطن هوایدا شود و اجازت آن بر عوام خلق نبود
...
[مشاهده متن کامل]

به کُردی جنوبی: سۊەرمە S�arma
درود
سرمه، اکسید یا سولفید سرب و روی است که از کوره های گدازش سرب و روی به دست می آید.
سرب در پی سادگی برون آوریِ آن از کان ( معدن ) ، یکی از کهنترین فلزهای کاربرد یافته به دست بشر است که بیشتر همراه با فلز روی به دست آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه سرب در پارسی کهن و اوستایی به ریختهای سورپ و سُرو ( sorv ) بوده است.
دوده ای که از گدازش سنگِ این دو فلز بر دیواره کوره می نشست را با نامهای سرمه و توتیا گردآوری کرده و در جایگاه ماده ای آرایشی و درمانی به کار می برده اند.
به نظر می رسد واژه سرمه از [سُربه] به دست آمده باشدبه چم [از جنس سرب]،
دگرش واجهای /ب/ /م/ به یکدیگر به فراوانی دیده می شود.
واژه توتیا نیز دگردیس شده [دوده ها]ست یعنی همان دوده هایی که بر دیواره کوره می نشسته:
دوده ها - دودیا - توتیا.
واژه سرمه در سروده های 1100 ساله رودکی پارسیگو دیده می شود که نشان دیگری بر پارسی بودن این واژه است ولی ادعای ترکی بودن این واژه را چه بُنمایه کهنی پشتیبانی می کند؟
دور از ذهن نیست که سرمه پس از درونشد به ترکی، با چسبیدن یک پسوند [مک یا ماق] به آن، کاربرد کارواژه ای به چم مالیدن و کشیدن و. . نیز پیدا کرده باشد!

دوستان فارس فقط یکسری حرفهای بی منطق بدون پشتوانه ی علمی میزنن
فقط میگویند سرمه یک واژه ی پارسی هست و لی نمیدانن ریشه ی آن چیست میگن اسم دختره ولی معنای آن را نمیدانند
واژه گان فارسی اغلب وام واژه هاییست از زبانهای دیگر
...
[مشاهده متن کامل]

زبان فارسی زبانیست ابداعی از ترکیب زبانهای دیگر که گویشوران آن تنها درباریان بودن
برای همینه که اغلب واژه هایی که در فارسی رواج دارند را نمیتوان ریشه یابی کرد
سرمه= سورمک ، سوتمک به معنای کشیدن و مالیدن

سوروتمه یعنی به حرکت در اوردن و راندن
سورمه یعنی مالیدن
سوروتمه رو که شما سورتمه مینویسید
به هر حال بنظر تشابه اسمی میاد
در زبان ترکی سورمک یا سورمگ به معنای راندن است . . سورتمک یا سورتمگ به معنای مالیدن است . . چکمک یا چکمگ به معنای کشیدن . .
اگر گویش سرمه در زبان ترکی مقصود از کشیدن یا مالیدن باشد پس باید سوورتمه تلفظ شود . .
در اینصورت ترکی بودن کلمه سرمه مردود است .
سورمه - ترمه، اسم های پارسی دخترانه است.
ترمه یک نوع پارچه پارسی
سورمه در ابتدا یک� رنگ در زبان پارسی بوده� است.
سورمه دوزی ، ملیله دوزی بر روی پارچه های مانند ترمه به دوخت های خطی میگفتند که قدمتش به تاریخ ایران باستان میرسد در حکومتهای هخامنشیان و ساسانیان
...
[مشاهده متن کامل]

سورمه که به یک نوع� لوازم آرایشی هم میگویند بخواطر رنگ سرمه ای آن مواد آرایشی است.
و از اونجایی که زبان ترکی قدمتش بسیار پاینتر از زبان پارسی است و با مهاجرت ترکها و مغولها به سمت ایران احتمالا با دیدن سورمه ای که به چشم میکشیدند و شنیدن به آن ماده سورمه میگویند فکر کردن سورمه منظور مالیدن و کشیدن یا رانندگی است برای همین یک واژه در زبان تُرکی از سورمه ساختند که به مالیدن و یا کشیدن معنی میدهد البته طبق گفته های خود تُرکها که میگویند همچین واژه ای را دارند.
غیر این نمیتونه باشه، زیرا سورمه یک رنگ است و از ( سور ) به معنای خورشید گرفته شده و احتمالا هم ( مه ) به معنای رنگ خورشید مه الود است زمانی که خورشید گرفتگی ایجاد میشه رنگ خورشید به رنگ سورمه ای در می آید
خورشید مه ای =� خورشید مه آلود = خورشید گرفتگی
سور گرفتگی= سور مه آلود= سور مه ای

سُرمه واژه ای پارسی است.
همچنان سرمه که دخت خوبروی
هم بسان گرد بردار از اوی
خوب است یک متن کهن تُرکی نشان بدهید و آنهم کهنتر از رودکی که چنین واژه ای را داشته باشد.
هیچ نوشته تُرکی ای وجود ندارد کهنتر از رودکی پارسیگوی
...
[مشاهده متن کامل]

سورمه یک نام دخترانه پارسی
و همچنین یک رنگ در پارسی است.
سند و مدرکی بر واژه دزدی از زبان پارسی.

تکبعلی یا تکبه لی؟؟پنجعلی یا پنجه لی ( کسی که پنجه های بزرگ دارد ) . غمزعلی یا غمزه لی. . سبزعلی یا سبزه لی. . گنجعلی یا گنجه لی ( کسی که اهل گنجه است مثل نظامی گنجوی ) . سلقعلی یا سلقه لی ( کسی که با
...
[مشاهده متن کامل]
سلیقه است. مثل کوکب خانم ) . . . . شیرعلی یا شیره لی ( مثل شیره لی خورما ) . . . لی و لو علامت نسبیت در تورکی است. مثل تهران لی. تبریزلی. موغانلو. خمارلو. . . . . سورمعلی یا سورمه لی ( مثل باریش آخار سو )

این واژه فارسی هست که سور بوده که شده سورمه و ریشه اش فارسیه
شاید هم مرتبط با کلمه سرب باشد!
سرمه یا سورمه در ترکی از مصدر سورماق به معنی راندن
معنی دیگرش مالیدن از سورتماق
سورتمه که کلمه ترکی از سورماق یا رانده شدن هست
__________________
سرمه رنگ خاکستری سولفور دار در فارسی
سرمه ای رنگ گرد سولوفور
سرمه ( سورمه ) در ترکی یعنی مالیدنی
و همچنین مالیدنی اطراف دور چشم
سرمه از ریشه پارسی �سور� به معنی خورشید است، که بیشتر رنگ ها از همین ریشه هستند مانند سرخ ( سور ) ، زرد یا زر ( سور ) ، سبز ( سور ) ، سیاه ( از ریشه سور، در آلمانی هم schwarz ) ، صورتی ( سور ) و . . .
به نام خدا
ماده ای ست که اغلب زنان به دور چشم می کشند، البته برای مردان نیز جایز است.
توتیا
سرمه یک کلمه ترکی است. از فعل سورماق ( راندن، رانندگی کردن، کشیدن ) کشیدن موادی روی چشم ، مالیدن مواد روی چشم
در پارسی" راسخت"
بندهایی به نازکی نخ از جنس فلز که به صورت فنر درآمده و برای گل دوزی استفاده می شود که بیشتر به رنگ طلایی و نقره ای می باشد.
سرمه :با ریشه ترکی
سورمه = سور ( سورمه‏ک : کشیدن، مالیدن ) مه ( پسوند ) = کشیدنی، مالیدنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)