سرمایه

/sarmAye/

    asset
    capital
    equity
    estate
    resources

فارسی به انگلیسی

سرمایه احتیاط
reserve fund

سرمایه اغازین
seed money

سرمایه بر
capital-intensive

سرمایه برداری
disinvestment

سرمایه پرداخت شده
paid - in capital

سرمایه پرداخته شده
paid-in capital

سرمایه تهیه کردن
capitalize

سرمایه جاری
working capital

سرمایه دادن
stake

سرمایه دار
capitalist, capitalistic, capital

سرمایه داران
capital

سرمایه داری
capitalism, bourgeoisie

سرمایه در گردش
working capital

سرمایه زیادی
overcapitalization

سرمایه غلو شده
overcapitalization

سرمایه فراهم کردن
finance

سرمایه گذار
capitalist, investor, underwriter

سرمایه گذار بی باک
venturer

سرمایه گذار کم جرات
piker

سرمایه گذار یک غازی
piker

مترادف ها

stock (اسم)
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه

wealth (اسم)
غنا، وفور، سامان، دارایی، خواست، سرمایه، مال، زیادی، ثروت، توانگری، تمول، سرکیفی

cause (اسم)
سبب، جنبش، عنوان، هدف، جهت، علت، سرمایه، مرافعه، موجب، انگیزه، نهضت، باعی، موضوع منازع فیه، موری، منبع

origin (اسم)
سر، ماخذ، سنخیت، اصل، عنصر، خاستگاه، منشاء، مبدا، سرمایه، سر چشمه، نسب، مصدر، اصل بنیاد

capital (اسم)
مایه، مرکز، مستقر، سرستون، سرمایه، پایتخت، حرف بزرگ، تنخواه

money (اسم)
سیم، اسکناس، سرمایه، پول، ثروت

fund (اسم)
پشتوانه، صندوق، سرمایه، تنخواه، وجوه، ذخیره وجوه احتیاطی، سرمایه ثابت یا همیشگی

پیشنهاد کاربران

سرمایه؛دادِش ونادادِش ( منقول ونامنقول )
منبع. فرهنگ عمید
سرمایه
بضاعت
سرمایه هرکسی عقل وبدن سالم.
زیبائی = تنها سرمایه بدنی برای خیلیها .
سرمایه = سر مایه
مانند سرشیر یا کره اشاره به با کیفیت ترین بخش دارایی دارد
از دیدگاه موج: دارای انرژی فراوان و نافذ
راس المال
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Capital
سرمایه معمولاً به عنوان مقدار زیادی پول که برای سرمایه گذاری استفاده می کنید، تعریف می شود.
سرمایه = Capital
بدهی ها = Liabilities
پس انداز = Savings
دارایی = Assets
سرمایه گذاری = Investment
مانده حساب = account balance
پول
پول و پَله
سرمایه فارسی در اصل ( زر مایه ) از دو واژه ( زر ؛ مایه ) درست شده که ( زر ) یعنی طلا و ( مایه ) یعنی قدرت و توان ورویهم به معنی قدرت مالی است
مایه تیله ؛ ( در تداول عامه ) سرمایه : مایه تیله ای ندارد؛ سرمایه ای ندارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . سرمایه ، البته این لفظ در هنگامی که سرمایه محقر و کوچک باشد یا صاحب سرمایه بخواهد آن را ناچیز و کم معرفی کند استعمال می شود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ) .
امکان، امکانات
پول، دست مایه، راس المال، دارایی، مال، نقد، نقدینه، وجه، دارایی غیرمادی، توان، قدرت فکری، علمی، هنری، کاپیتال
سرمایه ( پول ) اولیه ( Seed Money ) :[اصطلاح بازارکسب و کار] نخستین سرمایه ای که برای تأسیس و بنیان گذاری یک شرکت به مصرف می رسد.

تنخواه
هو
کتابی از کارل مارکس . Das kapital.
Capital
کار
مال و ثروت

سرمایه، ما نام بانک سرمایه را از روی نام کتاب مارکس �داس کاپیتال� به معنای سرمایه ساختیم. و بدنبال آن بیمه ی سرمایه که وابسته به بانک است.
کاپیتال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس