سرمایه؛دادِش ونادادِش ( منقول ونامنقول )
بضاعت
سرمایه هرکسی عقل وبدن سالم.
زیبائی = تنها سرمایه بدنی برای خیلیها .
سرمایه = سر مایه
مانند سرشیر یا کره اشاره به با کیفیت ترین بخش دارایی دارد
از دیدگاه موج: دارای انرژی فراوان و نافذ
راس المال
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Capital
سرمایه معمولاً به عنوان مقدار زیادی پول که برای سرمایه گذاری استفاده می کنید، تعریف می شود.
سرمایه = Capital
بدهی ها = Liabilities
پس انداز = Savings
دارایی = Assets
سرمایه گذاری = Investment
مانده حساب = account balance
پول
پول و پَله
سرمایه فارسی در اصل ( زر مایه ) از دو واژه ( زر ؛ مایه ) درست شده که ( زر ) یعنی طلا و ( مایه ) یعنی قدرت و توان ورویهم به معنی قدرت مالی است
مایه تیله ؛ ( در تداول عامه ) سرمایه : مایه تیله ای ندارد؛ سرمایه ای ندارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . سرمایه ، البته این لفظ در هنگامی که سرمایه محقر و کوچک باشد یا صاحب سرمایه بخواهد آن را ناچیز و کم معرفی کند استعمال می شود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ) .
امکان، امکانات
پول، دست مایه، راس المال، دارایی، مال، نقد، نقدینه، وجه، دارایی غیرمادی، توان، قدرت فکری، علمی، هنری، کاپیتال
سرمایه ( پول ) اولیه ( Seed Money ) :[اصطلاح بازارکسب و کار] نخستین سرمایه ای که برای تأسیس و بنیان گذاری یک شرکت به مصرف می رسد.
تنخواه
هو
کتابی از کارل مارکس . Das kapital.
Capital
کار
مال و ثروت
سرمایه، ما نام بانک سرمایه را از روی نام کتاب مارکس �داس کاپیتال� به معنای سرمایه ساختیم. و بدنبال آن بیمه ی سرمایه که وابسته به بانک است.
کاپیتال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)