سرعت

/sor~at/

    speed
    rapidity velocity
    celerity
    clip
    dispatch
    expedition
    fastness
    fleetness
    haste
    promptness
    quickness
    rapidity
    speediness
    swiftness

فارسی به انگلیسی

سرعت اجرا
tempo

سرعت اغازین گلوله هنگام خروج از دهانه لوله
muzzle velocity

سرعت افزایی
speedup

سرعت انتقال
presence of mind, quickness of apprehension

سرعت انزال
hasty discharge

سرعت بخشیدن
accelerate

سرعت بهینه در هواپیما
cruise

سرعت پیشرفت
pace

سرعت پیما یا سرعت سنج
speedometer, tachometer, log

سرعت دادن
quicken, rev

سرعت داشتن
to exceed the speed limit

سرعت دهانه
muzzle velocity

سرعت زیاد و کوته مدت
lick

سرعت سنج
speedometer

سرعت سنجی کردن
time

سرعت عمل
promptitude, reflexes

سرعت غیر مجاز
speeding

سرعت فرو صوتی
subsonic

سرعت گام برداری
pace

سرعت گرفتن
rev, to drive fast(er), to step on the gas

مترادف ها

acceleration (اسم)
شتاب، سرعت، تسریع، افزایش سرعت، تندی، تعجیل

haste (اسم)
شتاب، سرعت، عجله

speed (اسم)
شتاب، سرعت، تندی، وضع، حالت، کامیابی، میزان شتاب، درجه تندی

velocity (اسم)
شتاب، سرعت، تندی

rapidity (اسم)
سرعت، تندی

rate (اسم)
سرعت، میزان، روش، نرخ، در چند

pace (اسم)
سرعت، تندی، شیوه، قدم، گام

expedition (اسم)
سرعت، تسریع، سفر، اردوکشی، هیئت اعزامی

celerity (اسم)
سرعت، تندی، چابکی

promptitude (اسم)
سرعت، چالاکی، فوریت، زرنگی، سریع العملی

fastness (اسم)
سرعت، تندی، استواری، سفتی، محکمی

headway (اسم)
سرعت، پیشرفت، بلندی طاق

speeding (اسم)
سرعت

quickness (اسم)
سرعت، فرزی

پیشنهاد کاربران

سلام عرض ادب سرعت خودش ریشه اش ترکی میاد، سورآت، قدیما تیزترین وسیله یاحیوانی که حمل ونقل کنه به وسیله اسب بود، سورآت ینی سوارکاری کردن بااسب، سورآتلی به سرعت. . . .
سرعت = تُندنا ، فِرزی
این متن نمونه ای از همان تحریف های رایج ضدعلمی است که بدون آشنایی با زبان شناسی تاریخی و منابع معتبر، سعی می کند همهٔ واژه های فارسی یا عربی را �ترکی� معرفی کند. اجازه بدهید با استناد به منابع زبان شناسی معتبر، نکته به نکته بررسی کنیم:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
۱. واژه �خیز�
فارسی باستان: ریشه در فعل xiz - ( به معنای برخاستن، جهیدن ) دارد.
متون کهن: در شاهنامه فردوسی بارها آمده: �به خیز و به تازان برون شد ز جای�.
مقایسه اوستایی: واژهٔ اوستایی xiz - به معنای �برخاستن� است.
🔹 پس �خیز� واژه ای اصیل ایرانی است و هیچ ارتباطی با �قیزماق� ترکی ندارد.
- - -
۲. واژه �قیزماق� در ترکی
در ترکی به معنای �عصبانی شدن / سرخ شدن� است.
هیچ ارتباط واج شناختی و ریشه ای با xiz - ایرانی ندارد.
شباهت آوایی �خ� و �ق� یا �ز� و �ز� دلیل اشتقاق نیست ( این خطای زبان شناسیِ عامیانه است ) .
- - -
۳. واژه �سرعت� و �سریع�
منشأ: عربی، از ریشهٔ سرعَ ( به معنای شتابید، تند شد ) .
لغت نامه های عربی: لسان العرب ( ابن منظور ) ، تاج العروس ( زَبیدی ) .
نکته: این واژه ها در فارسی و ترکی و اردو و دیگر زبان های اسلامی از عربی گرفته شده اند.
- - -
۴. واژه �سیر�
در عربی: از ریشه سارَ → �سَیْر� = رفتن، حرکت.
در فارسی: پیش از اسلام، �سیر� به معنای �خوراک / غذا� بوده ( اوستایی: xvar - ) .
�سیرمک� و �سیریجی� در ترکی بعدها از شکل عربی �سیر� و �مسیر� وارد شده اند، نه برعکس.
- - -
۵. واژه �چالاک�
در فارسی میانه: čārak = چست و چابک ( نمونه در متون پهلوی ) .
در کردی امروزی هم �چالاک� = فعال.
ارتباطی با فعل ترکی �چالماق� ( زدن ) ندارد.
- - -
۶. واژه �شتاب�
در متون کهن فارسی آمده: �شتاب کردن� ( یعنی تعجیل کردن ) .
ریشه از šut - در فارسی باستان ( به معنای دویدن، راندن ) .
دهخدا و حاشیهٔ پورداود بر اوستا این را تأیید کرده اند.
- - -
۷. واژه �تیز�
در اوستایی: tizi - = تند، تیز، شدید.
در فارسی باستان هم همین معنی داشته.
در متون فارسی هزار ساله به وفور آمده: �اسب تیزتاز� ( فردوسی ) .
ارتباطی با �دیز� ترکی ندارد.
- - -
جمع بندی علمی
1. �خیز�، �شتاب�، �چالاک�، �تیز� → ریشه ایرانی ( اوستایی / فارسی باستان ) .
2. �سرعت� و �سریع� → عربی ( واردشده به فارسی و ترکی ) .
3. �سیر� ( به معنای حرکت ) → عربی. ( در فارسی باستان معنای دیگر داشته ) .
4. �قیزماق� و دیگر افعال ترکی هیچ نقشی در پیدایش این واژه ها ندارند.
- - -
منابع معتبر برای مطالعه:
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch.
Mayrhofer, Manfred. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen.
اوستا، ترجمه جلیل دوستخواه.
دهخدا، لغت نامه.
فره وَشی، بهرام. فرهنگ پهلوی.
- - -
👉 نتیجه: شباهت ظاهری چند واژه دلیل بر �ترکی بودن� آن ها نیست. زبان شناسی تاریخی با قواعد دقیق تطور واجی و شواهد متنی کار می کند. این دست ادعاها بیشتر زبان شناسی خیالی و تبلیغاتی هستند، نه پژوهش علمی.
- - -

" سرعت ناگهانی. ناگهان سرعت. ناگهانی سرعت ":سرعت انفجاری.
سرعت. [ س ُ ع َ ] ( ع اِمص ) سرعة. شتاب. مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است. و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک و عجلت شتاب کاری است پیش از هنگام ، ولیکن هر دو بجای همدیگر مستعمل میشوند و در منتخب است که سرعت شتاب کردن به کاری در اول وقت و آن محمود است و عجلت شتاب کردن پیش از وقت و آن مذموم است. ( غیاث ) ( آنندراج ) . شتافتن : و من در نفس خود اینقدر قوت و سرعت می یابم که در خدمت مردان یار شاطر باشم. ( گلستان سعدی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

صباسرعتی رعدبانگ ادهمی
که بر برق پیشی گرفتی همی.
منبع. لغت نامه دهخدا

دوستان سرعت برابر شتاب یا تندی نیست.
شتاب عامل سرعت است و نه خود آن.
تندی هم با سرعت متفاوت است
شتاب
" سُرعَت # کُندَت " .
سرعت=خیز ، تندی
( خیز بن فعل خیزیدن ، مانند برخیزیدن )
speed: هنگار
Velocity: تندی
Acceleration: شتاب
در فیزیک
سرعت fleetness ( هنگامی که حرکت میکنیم و جهت داریم مثلا ۲۳ کیلومتر بر ساعت به سمت شرق )
تندی speed ( وقتی فقط مقدار تندی رو داریم و جهت رو نمیدونیم یعنی میگیم ۲۳ کیلومتر بر ساعت )
معنی میشه
سرعت برابر شتاب و چالاکی و تندی و تیزی است.
از پسوند" ا "نیز می توانیم برای ساخت واژه بهره ببریم، می توان واژه تندا را برای واژه سرعت بسازیم.
پس:
سرعت
گویش:sor - at
ریشه از:عربی
برابر پارسی:شتاب، تندی، تیزی، تندا
در ترکی استانبولی از واژه پارسی Hız یا خیز استفاده میشود. ما نیز میتوانیم بگوییم خیز یا خیزش ولی واژه های بهتری همچون تیزی و هنگارد موجود است. دوستانی که گفته اند تندی باید بگوییم تندی با سرعت یکی نیست، یکی Speed است دیگری Velocity
هنگار
منبع: آبادیس
https://abadis. ir/fatofa/هنگار/
واژه سرعت
معادل ابجد 730
تعداد حروف 4
تلفظ sor'at
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: سرعة]
مختصات ( سُ عَ ) [ ع . سرعة ]
آواشناسی sor'at
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
🇮🇷 همتای پارسی: تندی 🇮🇷
تندی - به سرعتی
تگ، هنگار، روندی ( پهلوی )
از فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه نوشته ابوالقاسم پرتو
در مجمع البیان می گوید: فرق بین سرعت و عجله این است که سرعت به معنای جلو افتادن در کاری است که جلو افتادن در آن جایز باشد. پس سرعت ( از آنجائی که همیشه در کار خیر به کار می رود ) خود یکی از صفات ممدوح
...
[مشاهده متن کامل]
است . و ضد آن ( ابطاء کندی ) است . که صفت ناپسندی است ، به خلاف عجله که چون به معنای شتافتن و جلو افتادن در کاری است که نباید در آن شتاب کرد. لذا از صفات نکوهیده و مذموم به شمار می رود. و ضد آن ( اناة - درنگ و تانی ) است که از صفات پسندیده است . و ظاهرا سرعت در اصل ، وصف حرکت ، و عجله وصف متحرک بوده ، ( بعدها به خود متحرک هم گفته اند مسارع ، وگرنه در اصل لغت موارد هر یک غیر مورد دیگری است ) . ( تفسیر المیزان )

جالب است که نامِ گیاهی به نامِ "SPEEDwell" را در فارسی "سیزاب" می نامند.
در پارسیگ، تیزی، سرعت بوده.
دیسه دیگر تیزی، سیزی است.
می توانیم داشته باشیم:
سیزیدن = to speed up. سرعت گرفتن.
سیزِش = فرایند سرعت گرفتن.
سیزاندن = سرعت بخشیدن. To accelerate.
سیزانش = فرایند آن.
...
[مشاهده متن کامل]

واسیزیدن = سرعت کم کردن. To slow down.
واسیزش = فرایند.
واسیزاندن = از سرعت کاهیدن. To decelerate.
واسیزانش = فرایند آن.
همسانی آوایی سیز با "سپید = speed" ، "سرعت" و همچنین "تیز" می تواند به رواجیدگی این واژه بکُمَکد.

دوستان گرامی برابر پارسی سرعت تندی ، تیزی ، هست
نیک بنگرید که تند یا تیز نگوییم ایواز بگوییم تندی یا تیزی واک ی را بایست در واژه بنگاریم تا مراد و فردید خود را نیک برسانیم
با اینکه خود واژه ی سرعت برگرفته از سر خوردن و یا سُریدن هست ولی برابر دیگر آن واژه ی خیز از خیزش است.
فرز. تند . تیز. همانند دوستم خیلی فرزه . دوستم خیلی تیزه . دوستم خیلی تند و تیزه .
اگه بخوایم جایگزینی واسه سرعت بذاریم من که میگم : هنگارد یا هنگار رو بذارید. هم خوش آهنگه هم چم خودشو میده.
تعجیل، عجله، تندروی، تندی، شتاب
سُرعَت
این واژه پارسی یا ایرانی است و در پارسی میانه :
سُرگَت و سُرئَت گفته و نوشته و از پارسی به اربی رفته و همان واژهء سُریدن و سُراندن و سُرخوردن و ابزار بازی به نام : سُرسُره است.
انگلیسی : speed
...
[مشاهده متن کامل]

speed : s - peed
s = پیشوند به مینه اَز ، آز پارسی و فهمیدهء بیشی
peed = به مینهء باد ، همان گونه که در پارسی هم بادپای کنایه از سَریع و پُرشتاب است
peed = baad

روند
تندی، روندگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)