دیکشنری
مترجم
بپرس
سرشکن کردن
apportion
average
prorate
to distribute pro rata
to prorate
دنبال کنید
مترادف ها
prorate
(فعل)
سرشکن کردن، به نسبت تقسیم کردن
پیشنهاد کاربران
سرشکن کردن ؛ خرجی یا زیانی را سرانه قسمت کردن. توزیع. رجوع به سرشکن شود.
+ عکس و لینک