سرشت

/sereSt/

    character
    characteristic
    habitude
    heart
    humor
    instinct
    inwardness
    makeup or make-up
    mold
    nature
    self
    temperament
    mould

فارسی به انگلیسی

سرشت مطابق با
like

مترادف ها

nature (اسم)
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش

character (اسم)
نهاد، خوی، طبع، شخصیت، دخشه، خط، خیم، سیرت، رقم، خاصیت، سرشت، طبیعت، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، مونه، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی

disposition (اسم)
ساز، وضع، تمایل، خواست، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، مشرب

temper (اسم)
خوی، طبع، خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، قلق

temperament (اسم)
خوی، خونگرمی، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، فطرت

creature (اسم)
جانور، موجود، افریده، مخلوق، سرشت

پیشنهاد کاربران

به گیتی در:
به شهر اندر و مانند آن می رساند که سرشت مردم سرشت سرایندگی هم هست و به روند سرود وساده نمودار یافته اند این سبک واژگان جای سرودی و شعری خود را یافته اند.
طینت، منش
حمید رضا مشایخی - اصفهان
خاصیت، ویژگی
سرشت یعنی طبیعت ، ذات ، وجود و غریزه انسان ان شاء الله پاکی و زلالی وجود انسان را فرا بگیرد
سرشت معنی نهاد و خو میده ولی گاهی به عنوان سوم شخص مفرد فعل سرشتن به معنی مخلوط کردن یا آغشتن استفاده میشه همچنین سرشته معنی مخلوط شده و آغشته شده رو میده
لاتین نویسی فارسی ( صرفا فقط برای تلفظ درست ) ؛ در تمامی لغات بصورت صحیح نوشته شود بهتر است.
Serešt صحیح تر است.
حرف š ، همان ش می باشد. یا حتی می توان بجایِ این نوشت sh
و حرف č ، همان چ است. یا حتی می توان بجای این نوشت ch
اشک
سرشت یک واژه ی پارسی است.
سرشت خودش فارسی هست
برای چی برابر پارسی نوشتین الکی
منش . . .
مشرب
طبیعت
سرشت انسان = طبیعت انسان
نهاد، طبیعت، خو، طینت، طبع
طینت
طبع
خاصت
شاکله
ضمیر
در پارسی باستان ( پهلوی ) به آن یَتیش ( Yatish ) گفته می شد. "سرشت" نیز واژه پارسی/افغانی ست و هر دو می توانند بجای "خاصیت" که اربی ست بکار بروند.
طبیعت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس