سرش به سنگ خوردhe came to himself(when it was rather too late).سرش به کلاه می ارزدhe carries much weight.he is influential.his head is worthhis hat.سرش توی گریبان خودش استhe keeps to himself.سرش سبزبادmay he be prosperous.سرش نمیشودhe does not know it
سریدن یا سراندن آرام چیزی مثلاً : سریدن نرم و آرام بالِ پرنده در هوا بدون بال زدن ، همانند غوطه خوردن پرنده در هوا بدون بال زدن .+ عکس و لینک