سرزنش

/sarzaneS/

    accusation
    blame
    censure
    earful
    rebuke
    remonstrance
    reprimand
    reproach
    reproof
    reproval
    scolding
    tongue-lashing
    slam
    stricture
    talking-to

فارسی به انگلیسی

سرزنش پذیر
blamable, blameable, blameworthy, censurable, contemptible

سرزنش شدید
dressing-down

سرزنش شدید کردن
jump

سرزنش ناپذیر
irreproachable

سرزنش کردن
tongue-lash, accuse, censure, chasten, natter, rail, remonstrate, reprehend, reprimand, reproach, reprove, scold, slam, upbraid, rag, to reproach or taunt

سرزنش کردن با ملایمت
chide

سرزنش کردن به سختی
condemn, rate

سرزنش کردن به شدت
berate, chastise, objurgate, rebuke

مترادف ها

snub (اسم)
جلوگیری، سرزنش

vituperation (اسم)
توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ

blame (اسم)
سب، سرزنش، گناه، عتاب، اشتباه، مذمت

reproach (اسم)
سب، ننگ، سرزنش، مذمت، رسوایی، ملامت، طعنه، عیب جویی، توبیخ، سرکوفت

reproof (اسم)
سب، سرزنش، عتاب، ملامت، طعنه، نکوهش، توبیخ ملایم

raillery (اسم)
انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزا

remonstrance (اسم)
اعتراض، تعرض، سرزنش، نکوهش

railing (اسم)
نرده، سرزنش، محجر، ریل

rebuke (اسم)
سرزنش، زخم زبان، ملامت، طعنه، گوشمالی، سرکوفت

scolding (اسم)
سرزنش، چوبکاری

twit (اسم)
سرزنش، طعنه

condemnation (اسم)
سرزنش، محکومیت

chiding (اسم)
سرزنش، عتاب

disapprobation (اسم)
رد، سرزنش، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح

sarcasm (اسم)
سرزنش، ریشخند، لطیفه، طعنه، زهر خنده، سخن طعنه امیز

conviction (اسم)
عقیده، سرزنش

demerit (اسم)
سرزنش، عدم لیاقت، ناشایستگی

deprecation (اسم)
سرزنش

reprimand (اسم)
سرزنش، مجازات، توبیخ، سرزنش و توبیخ رسمی

reprehension (اسم)
سرزنش

پیشنهاد کاربران

عتاب, لوم, نکوهش, ملامت
Blame
snub
ملامت
ملامت کردن و شکوه از کسی
سرزنش در زبان ترکی می شود. " دانّاخ". و سرزنش کردن می شود "دانّاماخ" .
عتاب . . . . لوم. . .
در زبان ترکی به سرزنش دانّاق و به سرزنش کردن دانّاماق گفته می شود.
سَرزَنِشیدن.
سرزنیدن =
You shouldn't havr reproached him.
نباید می سَرزنیدی او را.
نباید می سرزنیدیش.
عتاب و خطاب
مقصر دانستن خود یا دیگری در انجام کار اشتباه یا وقوع یک اتفاق ، و صحبت کردن با خود یا شخص مقابل طوری که او احساس گناه و پشیمانی داشته باشد و از کار خود خجالت بکشد.
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است.
سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَم نده. . . یا مادر به فرزندش میگه اگر چیزی نگم فردا همین خودت سراکوتَم میدی که چرا هچی ( هیچی ) نگفتت ( نگفتی تو یا شما )
خار کردن کسی

بدگویی، بیغاره، پیغاره، تعنت، تقبیح، تشنیع، تقریع، سرکوفت، شماتت، شنعت، طعن، طعنه، عتاب، قدح، لوم، مخالفت، مذمت، معاتبت، معاتبه، ملام، ملامت، نکوهش
لوم
ملامت
مذمت
ذم
نکوهش
شماتت
عتاب
سرکوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس