سررشته دار


    paymaster
    quartermaster
    quarter-master-general
    chief of the army supply department

مترادف ها

chief accountant (اسم)
سررشته دار

paymaster (اسم)
سررشته دار، مامور پرداخت

quartermaster (اسم)
سر رشته دار

پیشنهاد کاربران

محاسب
آن که سررشته کارها را بدست دارد.
دست اندر کار
یک واژه ی جایگزین خوب و کاربردی برای ( سیاست مدار ) و ( رئسا: هیئت رئیسه ) و از این دست نیز می باشد.
سررشته دار: کارگزار. دست اندرکار. حکومتگر. کارگزار حکومتی. کارآموخته. کار بلد. کارگردان. کارگردان ویژهکار. کارشناس. کاردان، ویژهکار. کارشناس امور. کارگزار ویژهکار. ویژهکار. رهبر. متخصص. استاد. برگزیده. کارمند کارشناس. کارفرما.

بپرس