سردرگم سازیobfuscationسردرگم شدنaddle, stickسردرگم کردنamaze, baffle, becloud, befog, bemuse, bewilder, disorient, distract, entangle, muddle, mystify, perplex, puzzle, bamboozle, trip, buffalostumbleسردرگم کنندهenigmatic, puzzler
confounded (صفت)گیج، نفرین شده، مبهوت، مات، مضطرب، سر در گم، لعنت شدهdamned (صفت)ملعون، سر در گم، جهنمی، دوزخیamazed (صفت)خیره، متعجب، متحیر، سر در گمbewildered (صفت)سر در گم، ژولیدهdarned (صفت)گیج، سر در گم
be at a lossI'm at a loss to know how I can help youسر در گم ماندم که چه کمکی بکنمهاژ و واژدرزبان سنگسری گۏمیژه : سرگردان ، حیراندر ترکی برای آن فعل مفرد وجود دارد itsinmek : سر درگم شدن ، خود را گم کردن ،هوالعلیم سردر گم : ( کلاف سر در گم ) : کسی که رشته کار از دستش در رفته ؛ حالتی است که فرد نمیداند چکار کند؛ حیران و سر گردان. . . .بلاتکلیف+ عکس و لینک