cold chisel
سرد شدن
languish, to get cold, to be disillusioned
سرد نسبی
chilly
سرد و سوزاور
bleak
سرد و عاری از احساس
dead
سرد و علمی و غیر عاطفی
clinical
سرد و گرم چشیده
experienced, hard-bitten, worldly-wise
سرد و گرم روزگار را نچشیده
unseasoned
سرد و نامطلوب
clammy
سرد کردن
chill, refrigerate