سرخ کردن


    fry
    redden
    to redden
    to (roast) brown
    to fry

فارسی به انگلیسی

سرخ کردن به سرعت با کمی روغن
saut

سرخ کردن در روغن و سپس با کمی اب جوشاندن
braise

سرخ کردن سریع
stir-fry

مترادف ها

fry (فعل)
سرخ شدن، سرخ کردن، برشتن، روی آتش پختن

roast (فعل)
کباب کردن، بریان کردن، سرخ شدن، سرخ کردن، برشتن، برشته شدن، دود زدن

broil (فعل)
کباب کردن، سرخ کردن

saute (فعل)
سرخ کردن

rose (فعل)
سرخ کردن

make red (فعل)
سرخ کردن

redden (فعل)
سرخ کردن، قرمز کردن، قرمز شدن

ruddy (فعل)
سرخ کردن

roast brown (فعل)
سرخ کردن

پیشنهاد کاربران

بوشهری ها به سرخ کردن غذا ، قرمز کردن می گویند.

بپرس