مترادف سرباز: مشمول، جنگجو، سپاهی، نظامی، فداکار، جانباز معنی انگلیسی:jack, knave, comrade in arms, soldier, warrior, gl
سرباز ( به انگلیسی: The Soldier ) یک فیلم اکشن، جنگی و دلهره آور آمریکایی واقع در جنگ سرد محصول سال ۱۹۸۲ به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی جیمز گلیکنهاوس است. در این فیلم بازیگرانی چون کن وال، آلبرتا واتسون، ویلیام پرینس، ژواکیم دی آلمیدا و. کلاوس کینسکی حضور دارند. این فیلم در فیلادلفیا و شهر نیویورک، برلین غربی و اسرائیل فیلمبرداری شد. سکانس اسکی در سن آنتون آرلبرگ در اتریش فیلمبرداری شده است. موسیقی اصلی توسط گروه الکترونیکی آلمانی تنجرین دریم ساخته و اجرا شد. ... [مشاهده متن کامل]
تروریست ها بمبی را کار گذاشته و تهدید کرده اند که آن را در مراکز نفتی عربستان منفجر خواهند کرد. گروهی ضد تروریستی برای جلوگیری از این فاجعه اعزام می شوند.
تنهاترین فردی که خدمت میکنه
جایی که هیچی نیست بجز یک بیابان دوری ازخانواده ودیگران جایی که به هیچی نبایدفکرکنی کل زندگیت میشه سربازی
سرباز نمی تواند سرب آز باشد به دو دال ( دلیل ) 1 - در سرهنگ و سرگرد و سرتیپ و سرلشگر نیز شروع واژه ها با سر می باشد پس بی شکشروع سروان و سرباز با سر می باشد نه سرب 2 - سرباز = سر باز ( باز به چم open از همان بیز لاتین و بازار ایرانی آمده و در هر دو گونه هر جایی که باز باشد فعال است و واژه باز بودن و بیزی بودن و بیزینس داشتن به چم فعال بودن است از اینرو ما در زبان خودمان به open باز میگوییم ) => سر باز = کسی که با سرش بازی میکند و کنایه از کار خطرناک و جانفداکار بودن دارد. همچنین میتواند کنایه از سر بودن و بالایی در کار و فعالیت نیز باشد به چمار بسیار فعال. ... [مشاهده متن کامل]
واژه سرباز کاملا پارسی است چون در عربی می شود جندی و در ترکی هم می شود آسکر این واژه یعنی سرباز صد درصد پارسی است.
fighting man
کسی که سرش را میبازه یعنی کسی که دون پایه ترین رده در برده داری نوین جهانیه و زادست برای باختن و مردن برای رده بالاترا و محافظت از آنها وقتی رده بالاترا توی امنیت و آسایشن
سردروا/Sar dar va در گویش شهرستان بهاباد به معنای: ۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا نظم و انضباط باید بعد از استفاده درب آن گذاشته یا بسته شود مانند بطری، قوطی یا چیز دیگر. ... [مشاهده متن کامل]
۲. [مقابلِ سرپوشیده] آنچه رویش باز باشد و باید بدلایلی مانند بهداشت یا پنهان ماندن از چشم دیگران پوشیده باشد مانند کاسه ی ماست، پاکت میوه یا چیز دیگر. عبارت سردروا احتمالا به معنای سر در باز بودن است. ( در حالت باز بودن ) ، وا:باز. اگر عبارت سردرهوا به معنای سربه هوا، برای انسان به کار می رود عبارت سردروا برای اشیا کاربرد دارد گاهی هم بعضی از سردروا بودن ها بخاطر سر در هوا بودن آدم هاست گاهی هم بخاطر تنبلی و سهل انگاری رها شدند. کلمه ی اندر هم در عبارت سراندرهوا به معنای ( در ) است که در گذشته از آن استفاده می شده است پس سراندرهوا همان سردروا است اما قدیمی ترش و بیشتر هم این عبارت توسط پدربزرگ و مادر بزرگ های قدیمی مورد استفاده قرار می گیرد. رفتیم تو خونه، دیدیم همه ی درها، چارطاق ( به باز بودن کامل درب اتاق چهار طاق گفته می شود ) و همه چی هم، سراندروا. ( برای تصور بهتر، خانه هایی را در نظر بگیرید که حیاط در وسط و اتاق ها دور تا دور حیاط با درب های دو لنگه، که لنگه های در تا آخر باز مانده اند و اتاق ها در معرض باد، گرد و خاک، نور خورشید، سرما، گرما، ورود حیوانات خانگی و حشرات قرار گرفته و از آن بدتر هم که همه چیز سردواست. )
واژه سرباز که از دو بخش : سَرب ( =جنگ ) / آز ( =آورنده - برنده ) درست شده به معنی جنگاور از ریشه ایرانی serb می باشد . واژه ی سرب را در واژه ی سروان که تغییر یافته ی سربان ه آن هم به معنی جنگنده و جنگاور می باشد می بینیم . واژه ی: سرب " در کردی و عربی به حرب بدل شده است ... [مشاهده متن کامل]
در کوردی کورمانجی بدل به şerr شده همانطور که در کوردی کورمانجی واژه şervan را در معنای سرباز - جنگاور به کار میبرند. بدل شدن س به هـ در واژگان دس - ده ۱۰ و ماسی - ماهی و ویناس - گناه نیز دیده میشود.
مشمول، جنگجو، نظامی، ( نام یک نوع از کارت های چهارگانه ۵۲عددی پاسور )