سرایت

/serAyat/

    contagion
    transmission
    infection
    leak
    transmittal

فارسی به انگلیسی

سرایت پذیری
communicability

سرایت دادن
communicate, give, transmit

سرایت نکردنی
incommunicable

سرایت کردن
catch, spread, transmit, to be communicated by contagion

سرایت کرده
spillover

مترادف ها

transmission (اسم)
ارسال، سخن پراکنی، مخابره، انتقال، سرایت، عبور، فرا فرستی

penetration (اسم)
فراست، زیرکی، کاوش، نفوذ، سرایت، نفوذ کاوش، حلول، کیاست

permeation (اسم)
نفوذ، سرایت، تراوش، نشت، نشد

contagion (اسم)
سرایت، واگیری، ناخوشی واگیر

infection (اسم)
سرایت، گند، عفونت، سرایت مرض، مریض کن

contagious influence (اسم)
سرایت

پیشنهاد کاربران

منتقل
معنی اش را هم بگید
گسترش ( در برخی باره ها ) / دامن گرفتن ( در برخی باره ها )
نمونه ها:
ـ باید جلوی گسترشِ ( سرایت ) جنگ به کشورهای دیگر را گرفت.
ـ نباید گذاشت جنگ دامن کشورهای دیگر را بگیرد ( به کشورهای دیگر سرایت کند ) .
واگیر. . . . . انتقال.
مسری. . . واگیری. . . انتقال. . . . منتقل. . . .
سرایت یا انتقال
شیوع یا همون انتقال.
کتاب فارسی کلاس چهارم دبستان صفحه۱۰۰ بخش دیدن خوبی ها اینجا سرایت هست
واگیری
انتقال
این واژه عربی است و پارسی جایگزین این هاست:
گسترش
آتان âtân ( سانسکریت: âtâna )

بپرس