به عاقبت
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
احوال . سرگذشت و سرانجام. حوادث. ماجراها. کیفیات :
بشد فاش احوال شاه جهان
به پیش مهان و به پیش کهان.
فردوسی.
دیر و زود. [ رُ ] ( ق مرکب ) در زمان نزدیک یا دور. سرانجام. عاقبت :
گفتی که دیر و زودبحالت نظر کنم
آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی.
سعدی.
دیر و زود این شخص و شکل نازنین
خاک خواهد گشتن و خاکش غبار.
... [مشاهده متن کامل]
سعدی.
گر ترا کامی برآید دیر و زود از وصل ما
بعد از آن نامت به رسوایی در آید ننگ نیست.
سعدی.
بالای خاک هیچ عمارت نکرده اند
کزوی به دیر و زود نباشد تحولی.
سعدی.
سر انجام
بالمآل ؛ سرانجام. عاقبةالامر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
- عواقب امور ؛ سرانجام کارها و مآل کارها. ( ناظم الاطباء ) .
نهایتا
عاقبت، یارسان
سرانجام اگر در اول جمله بیاید نهاد است
آخرالامر
پایان، آخر، انتها، بالاخره، بالمال، عاقبت، عاقبت الامر، فرجام، مالا، نتیجه، بالاخره، نهایت، ته
اخر کار
پایان, نهایت, نتیجه
در نهایت
انتهای کار، آخر کار
بالاخره
بلاخره
پایان
عاقبت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)