slant, to slope, to slant, to be turned upside down, to come or fall down
سرازیر کردن
cant, dive, grade, incline
مترادف ها
steep(صفت)
تند، سراشیب، گزاف، سرازیر
inclined(صفت)
متمایل، خم، مایل، سراشیب، سرازیر
downward(صفت)
پایین، سراشیب، متمایل به پایین، سرازیر، رو به پایین، زیرین
downhill(صفت)
سراشیب، سرازیر
upside-down(صفت)
وارونه، سراشیب، واژگون، سرازیر
downhill(قید)
سرازیر
پیشنهاد کاربران
تندبالا. [ ت ُ ] ( اِ مرکب ) کوه بلند. ( ناظم الاطباء ) . بالایی تند و پرنشیب. سخت سراشیب. سخت سرازیر. کوهی با سراشیبی سخت : نگه کرد پرموده او را بدید ز هامون یکی تندبالا گزید. فردوسی. نشست از بر اسب سالار نیو ... [مشاهده متن کامل]
پیاده همی رفت در پیش گیو بدان تندبالا نهادند روی چنان چون بود مردم چاره جوی. فردوسی. یکی تندبالا بد از رزم دور به یکسو ز راه سواران تور برفتند ترسان بر آن بر ز راه که شایست کردن به لشکر نگاه. فردوسی. بر آن تندبالا برآمددمان همیدون بزه بر ببازو کمان. فردوسی. چو از لشکر آن هر دو تنها شدند بزیر یکی تندبالا شدند. فردوسی. فروافتم ز کوه تندبالا جهم در موج آب ژرف دریا. ( ویس و رامین ) . رجوع به تند شود.