سر دادن: رها کردن ( آواز سر دادن ) ۲ - در مبادله مازاد بهای کالای گرفته شده را دادن ( ساعتم را با ساعتش عوض کردم و ۵۰ تومان سر دادم )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
شروع کردن
آواز خواندن، فریاد زدن
تن خود سر داد به گویش یزدی: خود را به آن راه زد. ) معنی لغوی: خود را رها و آسوده گذاشت و اهمیتی نداد )
پرواز دادن کبوتر ( گویش تهرانی )
رها کردن چارپایان جهت حرکت یا چریدن/رها کردن صدا