واژه سخن آمیخته ای از سُخ _َ ن ( پسوند ابزار ساز ) می باشد
بمانند سوزن یا جوشن
بچم ابزار گفتگو ( سُخِش ) ست
این واژه برابر کلمه �کلام� در عربیست
گپ
إمروز ودیروز؛ وقت نداریم ونداشتیم برای سُخنرانی؛ اما به سُخنرانی و سَخَن رانی إدامه میکنیم!
سَخَن ( عربی ) :گرم شد، داغ شد.
سخن
از ریشه هندواروپائی سکو sekw - گفتن و سخن که در فارسی باستان سوکس sox ودر اوستا سخور saxvar
در سانسکریت سوکان sucana ودر انگلیسی say.
پاسخ جوابگوی واژه سخن میباشد
زاده ٔ دهن . [ دَ / دِ ی ِ دَ هََ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سخن باشد اعم از نیک و بد یعنی ، هر چه از دهن برآید. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . و رجوع به زاده شود.
سخن زهر و پا زهر و گرم است و سرد
سخن تلخ و شیرین و درمان و درد
بوشکور بلخی
جملات متداول ترکی در مورد کلمۀ سُخن یا سُخون - ilan soxdy ایلان سُخدی، �ylan sokdy ییلان سُکدی= مار نیش زد، مار گزید، - ( در خط روسی x صدای خ می دهد ) - ایلان سُخون ilan soxon= مارگزیده، مار نیش زده - Əqrəb soxmaq عقراب سُخماق، akrep sokması، =نیش زدن عقرب
در زبان ترکی در مورد کلمۀ سُخن - سُخون= کلام، قول، نطق، بیان، گفتار، آنچه گفته شود، حرف گوشه دار و نیش دار، حرف کنایه آمیز که طعن یا دشنامی در آن باشد، کلام ناخوش و زشت و دلشکن، و. . . - soxon سُخون= نیش، گاز، گزش، گزندگی، زخم زبان، سرزنش وجدان، و. . .
... [مشاهده متن کامل]
گرت بهره نوش است بی نیش نیست - - - دلی نیست کز نیش او ریش نیست ( فردوسی )
چو خون در تن ز عادت بیش گردد - - - سزای گوشمال نیش گردد ( نظامی )
عاقبت درد دل به جان برسید - - - نیش فکرت به استخوان برسید ( سعدی )
شعر خون بار من ای باد بدان یار رسان - - - که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم ( حافظ )
بجای واژه بیگانه �حرف� باید از واژه پارسی �سخن� بهره ببریم
نمود و ابراز حالات و احساس
ترجمه ی لغوی یک فرکانس
مثال:
قطب مثبت آهنربا
واژه ( سخن ) واژه کهن ایرانی که اوستایی آن ( سَخوآرِ ) و در زبان پارسی پهلوی به آدم شیرین سخن ( هوسَخون ) می گفتند. و واژه پهلوی ( سخون ) در شاهنامه فردوسی به ( سخن ) ترادیسیده ( تبدیل شده ) است.
در پهلوی ( سخون )
بیان، عرض، قول، کلام، گفتار، گفت وگو، مقال، نطق، گفت، حرف، ادبیات، شعر
سخن تازه: سخن نو، سخن خوب، سخن بدیع
کان سخن ما و زر خویش داشت
هر دو به صراف سخن پیش داشت
کز سخن تازه و زرّّ کهن
گفت چه به؟ گفت سخن به، سخن
معدن سخن ما و طلای خویش را با هم پیش سخن شناس برد و گفت از طلای خالص و سخن نو کدام بهتر است جواب داد سخن نو بهتر است، فقط سخن نو
... [مشاهده متن کامل]
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۹.
رنگ و بوی گرفتن سخن:کنایه ای است فعلی و ایما از ارج و ارز و زیبایی و والایی یافتن.
در بیت زیر ، در معنی بالا گرفتن سخن و گسترده شدن آن به کار رفته است.
مکن یاد از این نیز و با کس مگوی ؛
نباید که گیرد سخن رنگ و بوی
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۲.
گفته
حرف
کلمه
حدیث
سخنان از ریشه سخن به حدیث ازریشه حدث برمیگردد درنتیجه معنی سخنان احادیث منسب تراست
لحن
قول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)