سخن

/soxan/

    speaking
    speech
    talk
    tongue
    utterance
    word

فارسی به انگلیسی

سخن انگیز
conversation piece

سخن اهسته و کشیده
drawl

سخن بچگانه
drivel

سخن بی رحمانه
inhumanity

سخن بی مورد
facetious, ineptitude

سخن پراکنی
broadcasting, calling

سخن پراکنی کردن
broadcast

سخن پرداز
eloquent, eloquent writer, orator, poet

سخن پردازی
eloquence, oratory

سخن پرطمطراق
bombast

سخن پوچ
bullshit

سخن پیچیده
enigma

سخن تند و نامفهوم
gabble, gibberish

سخن چرندوپرند
gibberish

سخن چین
talebearer, tattletale, telltale, tale-bearer

سخن چینی
tale-bearing, dirt, tittle-tattle

سخن چینی کردن
tell, malign, to tell tales

سخن خوش ظاهر و توخالی
bombast

سخن خوش لحن و دل چسب
lilt

سخن دانی
eloquence, mastery of words

مترادف ها

word (اسم)
خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه

discourse (اسم)
مباحثه، سخن، قدرت استقلال

speech (اسم)
نطق، خطابت، حرف، گفتار، صحبت، سخن، سخنرانی، خطبه، گویایی، قوه ناطقه

utterance (اسم)
نطق، گفتن، اظهار، سخن، اداء

oration (اسم)
نطق، خطابه، سخن، سخنرانی

talk (اسم)
حرف، گفتگو، مکالمه، صحبت، مذاکره، سخن

converse (اسم)
امیزش، گفتگو، صحبت، سخن

conversation (اسم)
گفتگو، محاوره، مکالمه، صحبت، گفت و شنید، سخن

dialogue (اسم)
گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری

interlocution (اسم)
محاوره، سخن، تبادل نظر، قرائت یا اواز

rune (اسم)
سخن، سخن مرموز، نشان مرموز

leden (اسم)
سخن

locution (اسم)
بیان، سخن، سبک عبارت پردازی

پیشنهاد کاربران

واژه سخن آمیخته ای از سُخ _َ ن ( پسوند ابزار ساز ) می باشد
بمانند سوزن یا جوشن
بچم ابزار گفتگو ( سُخِش ) ست
این واژه برابر کلمه �کلام� در عربیست
گپ
إمروز ودیروز؛ وقت نداریم ونداشتیم برای سُخنرانی؛ اما به سُخنرانی و سَخَن رانی إدامه میکنیم!
سَخَن ( عربی ) :گرم شد، داغ شد.
سخن
از ریشه هندواروپائی سکو sekw - گفتن و سخن که در فارسی باستان سوکس sox ودر اوستا سخور saxvar
در سانسکریت سوکان sucana ودر انگلیسی say.
پاسخ جوابگوی واژه سخن میباشد
زاده ٔ دهن . [ دَ / دِ ی ِ دَ هََ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سخن باشد اعم از نیک و بد یعنی ، هر چه از دهن برآید. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . و رجوع به زاده شود.
سخن زهر و پا زهر و گرم است و سرد
سخن تلخ و شیرین و درمان و درد
بوشکور بلخی
جملات متداول ترکی در مورد کلمۀ سُخن یا سُخون - ilan soxdy ایلان سُخدی، �ylan sokdy ییلان سُکدی= مار نیش زد، مار گزید، - ( در خط روسی x صدای خ می دهد ) - ایلان سُخون ilan soxon= مارگزیده، مار نیش زده - Əqrəb soxmaq عقراب سُخماق، akrep sokması، =نیش زدن عقرب
در زبان ترکی در مورد کلمۀ سُخن - سُخون= کلام، قول، نطق، بیان، گفتار، آنچه گفته شود، حرف گوشه دار و نیش دار، حرف کنایه آمیز که طعن یا دشنامی در آن باشد، کلام ناخوش و زشت و دلشکن، و. . . - soxon سُخون= نیش، گاز، گزش، گزندگی، زخم زبان، سرزنش وجدان، و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

گرت بهره نوش است بی نیش نیست - - - دلی نیست کز نیش او ریش نیست ( فردوسی )
چو خون در تن ز عادت بیش گردد - - - سزای گوشمال نیش گردد ( نظامی )
عاقبت درد دل به جان برسید - - - نیش فکرت به استخوان برسید ( سعدی )
شعر خون بار من ای باد بدان یار رسان - - - که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم ( حافظ )

بجای واژه بیگانه �حرف� باید از واژه پارسی �سخن� بهره ببریم
نمود و ابراز حالات و احساس
ترجمه ی لغوی یک فرکانس
مثال:
قطب مثبت آهنربا
واژه ( سخن ) واژه کهن ایرانی که اوستایی آن ( سَخوآرِ ) و در زبان پارسی پهلوی به آدم شیرین سخن ( هوسَخون ) می گفتند. و واژه پهلوی ( سخون ) در شاهنامه فردوسی به ( سخن ) ترادیسیده ( تبدیل شده ) است.
در پهلوی ( سخون )

بیان، عرض، قول، کلام، گفتار، گفت وگو، مقال، نطق، گفت، حرف، ادبیات، شعر
سخن تازه: سخن نو، سخن خوب، سخن بدیع
کان سخن ما و زر خویش داشت
هر دو به صراف سخن پیش داشت
کز سخن تازه و زرّّ کهن
گفت چه به؟ گفت سخن به، سخن
معدن سخن ما و طلای خویش را با هم پیش سخن شناس برد و گفت از طلای خالص و سخن نو کدام بهتر است جواب داد سخن نو بهتر است، فقط سخن نو
...
[مشاهده متن کامل]

شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۹.

رنگ و بوی گرفتن سخن:کنایه ای است فعلی و ایما از ارج و ارز و زیبایی و والایی یافتن.
در بیت زیر ، در معنی بالا گرفتن سخن و گسترده شدن آن به کار رفته است.
مکن یاد از این نیز و با کس مگوی ؛
نباید که گیرد سخن رنگ و بوی
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۲.
گفته
حرف
کلمه
حدیث
سخنان از ریشه سخن به حدیث ازریشه حدث برمیگردد درنتیجه معنی سخنان احادیث منسب تراست
لحن
قول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس