blue
سخت گیر
/saxtgir/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خسیس، سفت، ژرف، سخت، دشوار، سخت گیر، فربه، زمخت، قوی، شدید، سنگین، پینه خورده، مشکل، معضل، نامطبوع، پرصلابت، قسی
غامض، ژرف، سخت، دشوار، پر زحمت، سخت گیر، پر دردسر، مشکل، صعب، معضل، گرفتگیر، پراشکال
دقیق، گس، تند و تیز، قابض، داروی قابض، سخت گیر، شاق
سخت، محکم، سخت گیر، موکد، محض، اکید
سخت گیر، سخت ومحکم، عبوس
خواهان، سخت، طالب، خواستار، سخت گیر، مصر، مبرم
سخت گیر
سخت، خواستار، سخت گیر، مصر، مبرم
سخت گیر، بی میل، باحیا، نازک نارنجی، استفراغی
خشک، سخت، سخت گیر، شاق، شدید، عنیف
سخت گیر، بیزار، مشکل پسند، باریک بین
سخت گیر، سخت ومحکم، ثابت، غیر قابل تغییر و انحراف
سخت گیر، سر سخت، سگ خو، گاز گیر، سخت گاز گرفته شده
سخت گیر، دارای دست های پینه خورده
سخت گیر، بی رحم، نرم نشدنی، تسلیم نشدنی، بی امان
خود نما، سخت گیر، ایرادی
پیشنهاد کاربران
شدیدالعمل ؛ سختگیر. دشوارگیر: عین الدوله مردی شدیدالعمل بود. ( یادداشت مؤلف ) .
نادرگذار. [ دَ گ ُ ] ( نف مرکب ) درناگذرنده . عفونکننده . سخت گیر : از سهم و ازسیاست نادرگذار توبر گرگ ژنده پوست بدرد سگ شبان . سوزنی .
مقرراتی
صاعب