سخت کوش

/saxtkuS/

    hard-working
    diligent
    laborious
    industrious
    studious
    hard-hitting
    hard-working

مترادف ها

diligent (صفت)
ساعی، زحمت کش، سخت کوش، کوشا، کوشنده، پشت کاردار

پیشنهاد کاربران

سخت کوش
پرتلاس، کوشا، کسی پرسعی
تلاشگر
مجد. [ م ُ ج ِدد ] ( ع ص ) کوشش کننده در کار. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ) . کوشنده. کوشا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : در قمع اهل الحاد مجد و متشمر. ( ترجمه ٔ تاریخ
...
[مشاهده متن کامل]
یمینی چ 1 تهران ص 398 ) . او را گفت ازشرق تا غرب زیر فرمان تو خواهد بود، کار را مجد و مجتهد باش و پاس مردم دار. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 42 ) . بدین سبب اهالی شهر در کار مجدتر شدند و برمقاومت و مبارزت صبورتر گشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ص 100 ) .

hard - worker
سخت کوشی نام دیگر معجزه است
studiuse

بپرس