سحور. [ س َ ] ( ع اِ ) آنچه در رمضان به آخر شب خورند. ( غیاث ) ( آنندراج ) . آنچه سحرگاه خورند. ( مهذب الاسماء ) . آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام یا شراب. ( از اقرب الموارد ) : گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست ... [مشاهده متن کامل]
از می کنند روزه گشا طالبان یار. حافظ. سحور. [ س ُ ] ( ع مص ) سحور خوردن. || ( اِ ) ج ِ سَحَر. ( منتهی الارب ) : تر و تازه خزان تو چوبهار خوش و خرم روان تو چو سحور. مسعودسعد ( دیوان چ رشید یاسمی ص 269 ) . - مقطعة السحور، و کذا مقطعة الاسحار ؛ خرگوش است و این اسم او را به طریق تفأل است یعنی شش او پاره پاره باد. و بعضی گویند مقطعة السحور بکسر طاء بخاطر سرعت و سخت دویدن آن چنانکه گویی ریه خود را در شدت دویدن میشکافد. ( ازمنتهی الارب ) .