teaser
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بیزاری، فتور، خستگی، ستوه، ماندگی
اذیت، ازار، تعرض، ستوه، بستوه اوری
رنج، فتور، خستگی، کوفتگی، فروماندگی، فرسودگی، ستوه، ماندگی
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ










سلام ، خسته جان کردن یا ملول شدن را گویند
خستوه
ستوه نسوه
ستیه
ستیز
ستوه نسوه
ستیه
ستیز
درمانده
ستوه=خسته_رنجور_درمانده
به ستوه آمدن=خسته شدن
ستوه: ستوه به معنی نیک درمانده و ناتوان شده ، در پهلوی ستوویه stōwīh بوده است و ستو stō . وارونه ی "ستوه" در پارسی "نَسْتوه" است ، به معنی پرتوان و خستگی ناپذیر .
( ( به هم برفتادند هردو گروه ؛
شدند ، از دد و دام ، دیوان ستوه. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 248. )
( ( به هم برفتادند هردو گروه ؛
شدند ، از دد و دام ، دیوان ستوه. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 248. )
درمانده. خسته. ملول.