ستون

/sotun/

    column
    leg
    pillar
    stanchion
    standard
    support
    upright
    line
    pier
    army corps

فارسی به انگلیسی

ستون اصلی
backbone

ستون باریک
stalk

ستون بدهکار
debit, debit side

ستون بستانکار
credit, credit side

ستون بندی
columniation, arrangement in echelons, tabulation, colonnade

ستون بندی کردن
tabulate

ستون پایه
plinth

ستون پل
pier, pile

ستون پله
echelon

ستون پلکان
newel

ستون پنجم
agent provocateur, fifth column

ستون توی دیوار
pilaster

ستون جلوی پلکان
newel

ستون چپ
debit

ستون چسبیده به دیوار
pilaster

ستون حاوی نام سردبیر و ناشر و غیره
masthead

ستون دار
columned, columnar

ستون دوکسان نرده
spindle

ستون دوکی
spindle

ستون روزنامه
column

مترادف ها

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

pile (اسم)
توده، مقدار زیاد، پایه، ستون، کومه، کپه، کرک، پارچه خز نما، ستون لنگرگاه، ستون پل، پرز قالی و غیره

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

pole (اسم)
قطب، خاده، ستون، دیرک، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق

pier (اسم)
لنگر گاه، موج شکن، پایه پل، پرت، ستون، اسکله، جرز

column (اسم)
پایه، عمود، ستون، رکن

pillar (اسم)
میله، پایه، عمود، ستون، رکن، دیرک، جرز، ارکان، ستون بتون ارمه

jamb (اسم)
ستون، تیر عمودی چارچوپ، تیر بیرون امده، زره ساق پا، چهار چوپ در و هر چیز دیگری، چهار چوپ درب و هر چیز دیگری

پیشنهاد کاربران

کُول. گَز. گَزگ. سِتین. سِتی:ستون.
سر گز. سر ستین. سر ستی. سرگز:سرستون.
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
ستون
واژه ستون از فارسی میانه ( stwn' ) , 𐫙𐫘𐫤𐫇𐫗 ( ʿstwn /⁠stūn⁠/، "استون، ستون" ) ، از پارسی باستان𐎿𐎬𐎢𐎴𐎠 ( stūnā، �ستون، ستون� ) ، از زبان پروتوایرانی *stuHn�H ( �استون، استن� ) ( اوستایی را مقایسه کنید. 𐬯𐬙𐬏𐬥𐬀 ( stūna ) ) ، از پروتو - هندوایرانی *stʰuHn�H ( �ستون، استن� ) ( مقایسه کنید سانسکریت स्थूणा ( sthūṇā ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
کتاب برهان قاطع
فرهنگ سنسکریت - فارسی

ایستاده مانند ستون در جدول هج باید باشد!
بنظرم هج درسته!
سیدعادل موسوی
ستون به معنای ارشد و بزرگ
جمع مکسر= ستوان
پایه، پی، شالوده
بنیان
گمان کنم که این واژه با واژه Stone در زبان انگلیسی که به معنیه سنگه، همریشه باشه
Pillar
ستون ( Pillar ) [اصطلاح دریانوردی] :هر نوع میله و یا ستونی که بصورت عمودی نصب شده باشد و بعنوان نگهدارنده یک دک یا هر بخش دیگری از ساختمان کشتی مورد استفاده قرار گیرد . به این ستونها استنچی نیز گفته میشود .
...
[مشاهده متن کامل]

:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ستون " می نویسد : ( ( ستون در پهلوی در ریخت سْتون stūn و ستونگ stūnagبکار می رفته است. ریختی دیگر از واژه " اُسْتون " است که در تازی " اسطون " شده است . ستاک واژه " است که در ریخت ست کوتاه شده است ، به معنی سخت و سُتوار است و در واژگانی دیگر چون " استخوان " و " استودان ، به معنی دخمه و جایی که استخوان های مردگان در آن می ریزد و می ماند ) و " استوار" نیز دیده می آید . ) )
( ( یکی بانگ برزد بخواب اندرون
که لرزان شد آن خانهٔ صدستون ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 292. )
واژه ی ستون با واژه های stone در انگلیسی ، Stein در آلمانی ، steen در هلندی ، stone در هندی ، stone یونانی و . . . به معنی سنگ و ستون سنگی سنجیدنی است .

Strip ستون هایی که توی متن های مجلات وجود دارد.
ستون : تحریف ایستان به معنای سنگ ایستاده بوده وبا کلمه استون انگلیسی به معنای سنگ از یک ریشه است.
ستون:[اصطلاح نظامی] چنانچه نفرات پیاده پشت سر هم و خودروها ( از هر نوع ) دنبال هم قرار گیرند خطی را تشکیل می‎دهند بنام ستون، ممکن است ستون در یک یا دو و یا سه خط و یا بیشتر تشکیل شود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

ستون :عضو عمودی که بارهای ساختمانی را به پی و زمین منتقل می کند. ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
پایه
رکن
رج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس