eulogize (فعل)تشویق کردن، ستودن، ستایش کردن، مداحی کردن، مدح کردنpraise (فعل)ستودن، ستایش کردن، چاپلوسی کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، تعریف کردن، تمجید کردن، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردنworship (فعل)ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن، پرستیدن، عبادت کردنadore (فعل)عشق ورزیدن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردنcommend (فعل)ستودن، ستایش کردنextol (فعل)ستودن، بلند کردن، ارتقاء دادن، اغراق گفتنglorify (فعل)ستودن، ستایش کردن، علم کردن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، تکریم کردن، مشهور کردن، بر جسته کردن، جلال دادنglory (فعل)ستودن، بالیدن، درخشیدن، فخر کردن، شادمانی کردن
ستایشتمدّحوصفمدح . . . ثنا . . . ستودن . . . . . ستایش کردن . . . . . . .ستودن:دکتر کزازی در مورد واژه ی ستودن می نویسد : ( ( ستودن در ریخت ستوتن stūtan در پهلوی به کار می رفته است. ) ) خرد را و جان را که داند ستودو گر من ستایم که یارد شنود ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 185 )ستودن :خدا همیه منهتعریف و تمجیدثتا+ عکس و لینک